Does God Ramyshnasyd

پروانه عفت درجهان افسانه شد
منوي اصلي
صفحه اصلي
پروفايل مدير
عناوين وبلاگ
آرشيو وبلاگ
پست الكترونيكي

درباره وبلاگ
دوستان عزیز به وبلاگ من خوش آمدیدنظر یادتون نره
آرشيو
آبان 1392
نويسندگان
احمد
کد هاي جاوا


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 152
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 152
بازدید ماه : 371
بازدید کل : 45601
تعداد مطالب : 178
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


خالدبن ولید شمشیربی نیام خداوندی  <-PostCategory-> 

 خالدبن ولید شمشیر بی نیام خداوندتاریخ انتشار28 ارديبهشت 1387.قال رسول الله صلی اللهعلیه وسلم: »لاتؤذوا خالدا فإنه سیف من سیوف الله صبه الله علی الکفار«. خالد را اذیت نکنید، او شمشیری از شمشیرهای خداست که خداوند آن را برسرکفار فرود می آورد. ]معرفة الصحابة،ش: 2167[بدون شک خالد بن ولید یکی از راد مردان مکتب محمدی است که تاریخ اسلام به وجود آنان افتخارمی کند و جامعه اسلامی با گرفتن نام ایشان برخود می بالد.دلیری و رشادت حضرت خالد رضی الله عنه تا حدی است که حتی نویسندگان غیراسلامی نیز با ذکر شجاعتها و تاکتیکهای جنگی حضرت خالد، صفحات کتاب خود را زینت می بخشند. اما چیزی که خالد را به این مقام و مرتبه رسانید و نام او را در صفحات افتخارآفرینان تاریخ ثبت نمود، مشرف شدن وی به دین اسلام و تصدیق رسالت پیامبراکرم صلی الله علیه وسلم می باشد و به راستی اگرخالد رضی الله عنه، خود را در آغوش اسلام نمی انداخت و زانوی غلامی و شاگردی را در مقابل خاتم النبیین به زمین نمی نهاد، آیا ذکری از او در تاریخ باقی می ماند؟ هرگز! زیرا شمشیرزنان قوی و اسب سواران ماهری در طول تاریخ بوده اند که درنتیجه عدم قبول اسلام، هیچ نام و یادی از آنان به میان نمی آید.حضرت خالد رضی الله عنه در خانواده ای با شرافت چشم به جهان گشود. پدر ایشان، ولید بن مغیره از بزرگان قریش بود که در سخاوت و میهمان نوازی معروف بود. حضرت خالد از قبیله بنی مخزوم، یکی از قبایل دهگانه قریش بود. سخاوت و مردانگی بنی مخزوم زمانی متجلی شد که یک چهارم بنای کعبه توسط اینقبیله و بقیه بنای آن توسط دیگر قبایل قریش ساخته شد.خلاصه این که این قهرمان اسلام، درخانه ای با شرافت )خانه ولید بن مغیره( درقبیله ای شریف )قریش( و درمکانی شریف )مکه مکرمه( متولد شد.در میان عربهای آن زمان رایج بود که نوزادان شیرخوار را برای پرورش صحیح و تربیتی سالم به روستاهای اطراف نزد دایگان می سپردند. حضرت خالد نیز از این قانون مستثنی نبود. پدر و مادرش او را در روستایی بیرون از شهر مکه برده و به یکی ازدایگان سپردند. در محلی که خالد رضی الله عنه رشد می کرد، شمشیربازی و مبارزات جنگجویانه از سرگرمی های آنجا محسوب می شد، لذا ایشان از کودکی شخصی دلیر، دوراندیش و زیرک پرورش یافت و زمانی که به سن جوانی رسید یکی از جوانان منتخب قریش به شمار می آمد. خالد رضی الله عنه انسانی قد بلند، چهارشانه، قوی و با هیبت بود و شباهت زیادی با حضرت عمر رضی الله عنه داشت.پدر حضرت خالد )ولید بن مغیره( یکی از سران و سرمایه داران عرب بود که او را به عنوان حاکم و قاضی در قبیله قریش می شناختند. بعد از بعثت پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم و ظهور اسلام، ولید یکی از مخالفین سرسخت اسلام بود. فرزندان و اقوامش را برای مقابله با پیامبر صلی الله علیه وسلم تشویق می کرد؛ زیرا اسلام که دین مساوات و برابری بود، برای شخص متکبری مانند ولید قابل تحمل نبود. او نمی توانست با آن همه مقام ظاهری خود در کنار بردگان و غلامان بنشیند و برسر یک سفره غذا بخورد و ...خلاصه اینکه قبیله بنی مخزوم برای مقابله با اسلام، از هیچ کوششی دریغ نمی ورزید. بنابر گفته مورخان، حدود سی اسب کفار درجنگ بدر از آن قبیله بنی مخزوم بود و تمام تجهیزات لشکر از قبیل شمشیر و زره و تیر و غیره را قبیله بنی مخزوم تأمین می کرد. حضرت خالد رضی الله عنه نیز در این جنگها شرکت می کرد و در مقابل لشکر مسلمانان قرار می گرفت و جنگجویی خود را به نمایش می گذاشت.خالد رضی الله عنه در میدان احدجنگ احد درسال سوم هجری اتفاق افتاد. حضرت خالد رضی الله عنه، فرماندهی قسمت راست لشکر کفار را بر عهده داشت. در این جنگ، ابتدا مسلمانان غالب شدند و لشکر کفار پا به فرار گذاشت. اما بعد از فرار مشرکین، گروهی از لشکر مسلمانان کهپیامبر صلی الله علیه وسلم آنان را روی تپّه ای )جبل الرماة( مستقر کرده بود، به گمان اینکه جنگ به پایان رسیده است برای جمع آوری غنائم، تپّه را رها کردند. خالد وقتی تپّه را خالی دید، بلافاصله از پشت به مسلمانان حمله کرد که درنتیجه لشکر مسلمانان با شکست مواجه شد.خالد در جنگ خندقجنگ خندق )احزاب( درسال پنجم هجری رخ داد. در این جنگ، فرماندهی اسب سواران لشکر مشرکین به خالد بن ولید واگذار شد. خالد همراه با سواران خود، از هر طرف بر لشکر مسلمانان هجوم می بردند و عرصه را بر مسلمانان تنگ کرده و آنها را در تنگنا قرار داده بود. خداوند حالت مسلمانان را در این لحظه اینگونه به تصویر می کشد: »إذ جاؤوکم من فوقکم و من أسفل منکم و إذ زاغت الأبصار و بلغت القلوب الحناجر و تظنّون بالله الظنوناً هنالک ابتلی المومنون و زلزلوا زلزالا شدیداً«. ]احزاب : 10-11[ترجمه: و زمانی که آمدند از بالای شما و پائین شما و زمانی که چشمها خیره شد و قلبها به حنجره ها رسید و گمان کردید نسبت به خداوند، گمانی را و اینجا مومنین مورد آزمایش قرار گرفته و تکان سختی خوردند.نکته ای که در جنگ خندق قابل توجه و تأمل است، این است که دراین جنگ مسئولیت دفاع از پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم برعهده حضرت علی بود. از آن طرف، خالد بن ولید مسئولیت قتلپیامبر را برعهده داشت و هر لحظه مترصد فرصتی بود تا مسئولیت خود را انجام بدهد. اما نه خالد - که قصد کشتن پیامبر را داشت - و نه حضرت علی رضی الله عنه - که محافظ پیامبر بود - هرگز با یکدیگر روبرو نشدند. به راستی چه فلسفه و حکمتی وجود داشت که خالد و علی رضی الله عنهما با هم درگیر نشوند؟! اگر خالد در مقابل علی قرار می گرفت، یقینا حضرت علی بر خالد غالب می شد و او را به قتل می رساند؛ زیرا شجاعت، مهارت و قدرت حضرت علی زبان زد خاص و عام بود. در همین غزوه بود که هشت نفر از شمشیرزنان قریش در حالی که بر اسب سوار بودند به طرف پیامبر و حضرت علی هجوم بردند، که حضرت علی رضی الله عنه همه آن هشت نفر را از پای درآوردند. اما حکمت خداوند علیم و حکیم بر این بود که این دو شخصیت - علی و خالد - با یکدیگر مقابله نکنند؛ زیرا خداوند متعال اراده کرده بود خالد را باهمه صلاحیتها و استعدادهایش برای دفاع از اسلام به کار گیرد. خداوند خالد را زنده نگه داشت تا او را مفتخر به قبول اسلام نموده و سعادت دنیا و آخرت را نصیب وی بگرداند. خداوند یقینا می دانست که خالد در آینده شمشیری از شمشیرهای خدا خواهد شد. به راستی ملاقات نکردن این دو رادمرد تاریخ در میدان جنگ، نعمتی از نعمتهای خداوند برامت اسلامی به شمار می رود. »و إن تعدوا نعمة الله لاتحصوها« و اگرنعمتهای خدا را بشمارید، نمی توانید.اسلام آوردن خالد رضی الله عنهحضرت ولید رضی الله عنه برادر حضرت خالد، درنامه ای خطاب به خالد می نویسد: ای برادر! من تعجب می کنم که تو با آن همه عقل و فراستی که داری چرا اسلام را قبول نمی کنی؟! اسلام چیزی نیست که عقل آن را قبول نکند. ای خالد! بدانکه رسول خداصلی الله علیه وسلم روزی درمورد تو، از من سؤال کرد و فرمود: »خالد کجاست؟« من جواب دادم: خدا خودش خالد را بیاورد.پیامبر فرمود: »از انسان عاقلی مانند خالد بعید است که اسلام را نپذیرد. ای کاش استعداد خالد در راه اسلام به کار می رفت«. پس ای برادر! لحظه ای درنگ نکن و به آغوش پرمهر اسلام بیا که عزت و رستگاری در آن است«.نامه دلسوزانه برادر، با پشتوانۀ قوی تمنا و دعای پیامبر خدا مفید واقع شد و بالاخره لحظه فراق و جدایی به پایان رسید. خداوند متعال خیری را که برای خالد مقدر نموده بود، آشکار فرمود تا به همگان بفهماند که من ذات مهربانی هستم؛ عزت و ذلت درقبضه من است و هر چه را من بخواهم می شود.حالا دیگر خالد باید اسلام خود را اعلام نموده و با افتخار در زمره مسلمانان و عاشقان رسول داخل شود.خالد رضی الله عنه به دین اسلام و جمع مسلمانان شتافت. حضرت عمروبن عاص رضی الله عنه جریان اسلام آوردن خود و خالد را اینگونهتعریف می کند: بعد از مدتی که اسلام خود را از خویشاوندانم پنهان کرده بودم، بالاخره تصمیم گرفتم نزد پیامبر خدا رفته و اسلام خود را اعلام نمایم. در بین راه خالد بن ولید را دیدم. به او گفتم: ای ابوسلیمان - کنیه خالد رضی الله عنه - کجا می روی؟ خالدگفت: به خدا قسم که این مرد- محمد صلی الله علیه وسلم- پیامبر خدا است، ومن می خواهم نزد او بروم و مسلمان شوم. عمرو می گوید: من و خالد نزد پیامبر رفته و اسلام آوردیم«.اما به راستی چه افتخار بزرگی نصیب خالد رضی الله عنه می شود، پیامبرخدا صلی الله علیه وسلم قدرت، فراست و عقل مندی خالد را تحسین نموده و آرزوی مسلمان شدن او را می کند. این از شفقت و اخلاق نیکوی پیامبر خداست که آرزوی خوشبختی و سعادت کسی را می کند که سالها برعلیه اسلام شمشیر کشیده و شاید عدۀ زیادی از صحابه را از دم تیغ گذرانده است؛ این است چیزی که پیامبر خدا را از پادشاهان دنیا و حکام جابر متمایز کرده و او را رحمتی برای عالمیان قرار می دهد.اکنون خالد یکی از سربازان مخلص اسلام است. او اکنون قوت قلب مومنان و خار چشم مشرکان است.جنگ موته و لقب " سیف الله "رسول اکرم صلی الله علیه وسلم، حضرت حارث بن عمیرازدی رضیالله عنه را به عنوان سفیر به سوی پادشاه بُصری فرستاد تا او را دعوت به اسلام دهد، اما حضرت حارث رضی الله عنه در محل موته توسط سربازان حاکم بصری به شهادت رسید. بعد از این حادثه، مسلمانان به دستور پیامبر خدا با لشکر سه هزار نفری به سوی موته حرکت کردند. پیامبر به لشکریان فرمودند:»فرمانده لشکر زید بن حارثه است، اگر او شهید شد جعفر بن ابی طالب، و اگر او شهید شد عبدالله بن رواحه فرمانده لشکر است و اگرعبدالله هم شهید شد خودتان ازبین لشکر یکی را به عنوان فرمانده انتخاب کنید«. لشکر به راه افتاد و در منطقه"بلقاء" با لشکر روم درگیر شدند. درحین جنگ که چندین ساعت ادامه داشت، فرماندهانی که پیامبر صلی الله علیه وسلم تعیین کرده بودند یکی بعد از دیگری به شهادت رسیدند. دراین هنگام ثابت بن أقرم رضی الله عنه پرچم را برداشت و فریاد زد: ای مسلمانان! شخصی را به عنوان فرمانده تعیین کنید. مسلمانان گفتند:خودت فرمانده باش. ثابت گفت: من نمی توانم . لذا مسلمانان برفرماندهی خالد بن ولید رضی الله عنه اجماع کردند. خالد رضی الله عنه پرچم را گرفت و با قدرت ایمانی و مهارت خاص خود، لشکر روم را شکست داده و پیروزمندانه به مدینه منوره برگشت.پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم که درمدینه جنگ را از طریق وحی با خبر می شد، فرمودند: »أخذ الرایة زیدٌ فأصیب، ثم أخذها جعفر فأصیب، ثم أخذها ابن رواحة فأصیب، - و عیناه تذرفان - حتی أخذها سیف من سیوف الله حتی فتح الله علیهم«.»زید پرچم را گرفت، زید شهید شد، جعفر پرچم را گرفت، او هم شهید شد، سپس ابن رواحه پرچم را برداشت، او هم شهید شد« - در این لحظه اشکهای مبارک حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وسلم سرازیر شد - سپس فرمودند؛ »اکنون شمشیری از شمشیرهای خدا پرچم را در دست گرفت و خداوند آنان را پیروز گردانید«. ]فتح الباری 7/79 و 394[از آن روز به بعد حضرت خالد با لقب "سیف الله" در میان صحابه و مسلمانان معروف گشت.اطاعت و اخلاق نیکوی حضرت خالد رضی الله عنهبعد از وفات حضرت ابوبکر رضی الله عنه، حضرت عمر رضی الله عنه به خلافت رسید. حضرت عمر در ابتدای خلافت خود حضرت خالد را از فرماندهی لشکر عزل نمود و حضرت ابوعبیده را به جای وی منصوب کرد. حضرت خالد رضی الله عنه با کمال میل و بدون هیچ گونه ناراحتی دستور خلیفه را پذیرفت. اطاعت از دستور خلیفه برای شخصی عاقل، بافراست و متینی مانند خالد رضی الله عنه هرگز بعید نبود. زیرا خالد رضی الله عنه فقط به خاطر خدا و کسب رضای الهی جهاد می کرد و شمشیر می زد و توقع هیچ گونه مقام و منصبی را نداشت. اخلاص و مردانگی حضرت خالد رضی الله عنه از گفتگوی صمیمانه ای که بین او و ابوعبیده رضی الله عنهما رد و بدل شد، به خوبی هویدا می شود. زمانی که حضرت ابوعبیده بنابر دستور خلیفه از خالد رضی الله عنه خواست که مسئولیت لشکر را به او تحویل بدهد و تحت فرمان او باشد. به خالد رضی الله عنه گفت: ای ابوسلیمان! چگونه من بر انسانی مانند تو دستور بدهم؟! خالد رضی الله عنه فرمود: به خدا قسم اگر کودکی را برمن امیر کنند، من فرمان او را اطاعت خواهم کرد، حال تو که در ایمان و اسلام از من مقدم هستی؛ تو کسی هستی که پیامبر تو را امین نام نهاد. من هرگز به مقام و درجه تو نخواهم رسید، لذا از این به بعد من در راه خدا و تحت فرمان توانجام وظیفه خواهم کرد.خلاصه اینکه خالد رضی الله عنه کسی است که پیامبر خدا او را در فتح مکه پیشاپیش لشکرقرار می دهد؛ او کسی است که پیامبر خدا با اسلام آوردن وی و عمروبن عاص رضی الله عنهما خوشحال شده و می فرمایند: »ألقت إلیکم مکة أفلاذ کبدها« مکه جگرگوشه هایش را به سوی شما آورد. خالد رضی الله عنه کسی است که خداوند توسط او لشکرها را درهم می کوبد و سرزمینها را فتح می کند. خالد در جنگ یرموک با سپاه هفتاد نفری، لشکر هفتاد هزار نفری دشمن را درهم می کوبد؛ خالد رضی الله عنه درجنگ موته مسلمانانی که با از دست دادن سه فرمانده بزرگ خود، به نوعی به یأس مبتلا شده اند را ثابت قدم کرده و با دمیدن روح حماسه و جهاد در آنان، لشکر یکصد هزار نفری رومیان را شکست می دهد حضرت ابوبکر صدیق رضی الله عنه می فرمایند: از پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم در حالی که نام خالد بن ولید را می گرفت شنیدم که می فرمودند: »نعم عبدالله و أخوالعشیره، سیف من سیوف الله، سلّه الله علی الکفار«. بنده خوبی برای خداست شمشیری از شمشیرهای خداست که خداوند آن را برعلیه کفار از نیام بیرون کشیده است.پاسخ بعضی شبهاتدشمنان همواره مترصد فرصتی هستند تا به ساحت مقدس صحابه تعرض کرده و سیمای پاک و نورانی آنها را در مقابل محبانشان کم رنگ جلوه دهند. قهرمان مقاله ما )حضرت خالد رضی الله عنه( نیز در معرض انتقادهای بعضی افراد مغرض قرار گرفته اند.از مهمترین مواردی که به عنوان دستاویزی برای منتقدان قرار گرفته یکی مسأله عزل خالد توسط حضرت عمر رضی الله عنهما و دوم قتل مالک بن نویره می باشد که ذیلا بطور مختصر این دو واقعه را بیان کرده و شبهات را برطرف می کنیم.اعتراض اول:عزل حضرت خالد توسط حضرت عمرحضرت خالد رضی الله عنه در دوران خلافت حضرت ابوبکر صدیق رضی الله عنه به عنوان سرلشکر )فرمانده کل قوا( تعیین شده بود. با توجه به اطمینان حضرت ابوبکر رضی الله عنه به حضرت خالد رضی الله عنه، ایشان )حضرت خالد( در بعضی موارد مانند تقسیم غنائم جنگی و برخی مسائل دیگر اختیارات کامل داشت و به جز مسائل بسیار مهم سیاسی، بقیه مسائل را خود والیان و امیران مناطق حل و فصل می کردند. بعد از وفات حضرت ابوبکر صدیق رضی الله عنه نوبت به خلافت حضرت عمر رضی الله عنه رسید. حضرت عمر رضی الله عنه در این موارد با دیدگاه حضرت ابوبکر موافق نبود و عقیده داشت که همۀ مسائل اعم از تقسیم غنائم و غیره باید به دستگاه خلافت ارجاع داده شوند و بعد در مورد آنان برنامه ریزی شود. لهذا به تمام والیان من جمله حضرت خالد رضی الله عنه نامه ای نوشت و از آنان خواست تا غنائم جنگی را به مرکز خلافت ارجاع دهند و بدون اجازه خلیفه، حق تقسیم آن را ندارند. حضرت خالد که با این نظریه موافق نبود این دستور را قبول نکرد، بنابراین از طرف خلیفه معزول شد.همچنین زمانی که لشکر مسلمانان به فرماندهی حضرت خالد، لشکر تا دندان مسلح رومیان را شکست داد و این پیروزی بازتابزیادی در افکار مردم ایجاد کرد و مسلمانان حضرت خالد را با نگاه دیگری می نگریستند، درهمین ایام بود که فرمان خلیفه مبنی برعزل حضرت خالد رضی الله عنه صادر شد.بررسی عوامل برکناری حضرت خالد رضی الله عنهعوامل عزل حضرت خالد را بطور خلاصه در دو مورد می توان بیان کرد:1- اختلاف نظر در مصرف غنائم:حضرت خالد رضی الله عنه معتقد بود که غنائم باید برای تألیف قلوب مجاهدین، مخصوصا آنانی که تازه مسلمان و فقیرند، مصرف بشود تا سبب تقویت روحی آنان باشد و تشخیص این گونه افراد را فرمانده لشکر که از نزدیک با افراد لشکر در ارتباط است بهتر از خلیفه می داند اما حضرت عمر رضی الله عنه برخلاف این نظریه معتقد بودند که دوران تألیف قلوب به پایان رسیده است ومردم باید با عقیده راسخ و بدون انتظار چیزی، بر اسلام استقامت نمایند تا با این کار قدمی مؤثر جهت تربیت ایمانی مسلمانان برداشته شود.2- استحکام عقیده توحید:اگر مسلمانان به قدرت جنگی و مهارت فرماندهان خود اعتماد و توکل کرده و از قدرت پروردگار غافل شوند، ضربه جبران ناپذیری بر پیکر خلافت اسلامی وارد می شود، لذا عزل حضرت خالد توسط حضرت عمر به هیچ وجه از روی کینه و کدورت نبوده است، بلکه برای جلوگیری از این فتنه بزرگ اقدام به عزل حضرت خالد رضی الله عنه نمود؛ بطوری که وقتی حضرت عمر، حضرت خالد را در مدینه ملاقات کرد خطاب به او گفت: »ای خالد! منتو را به خاطر بدبینی و عدم لیاقت تو، عزل نکردم، بلکه از اینترسیدم که مسلمانان بر نیرو و قدرت تو اعتماد کنند و در نتیجه این توکل و اعتماد، به فتنه بیفتند«.اعتراض دوم:قتل مالک بن نویرهاین قضیه مربوط به ابتدای خلافت حضرت ابوبکر صدیق رضی الله عنه می باشد. مالک بن نویره یکی از سران قبیله بنی تمیم بود. زمانی که سجاح بنت حارث از مسیحیان عرب، ادعای پیامبریکرد و با لشکری به طرف حضرت ابوبکر حرکت نمود در بین راه به قبیله بنی تمیم رسید، آنها را دعوت داد و اکثر افراد بنی تمیم من جمله مالک بن نویره با سجاح موافقت کرده و برای مقابله با ابوبکر صدیق رضی الله عنه آماده شدند. اما بنابر بعضیدلایل و تفاصیل که دراین مقاله مجال بحث آن نیست، سجاح با مسیلمه که او هم ازمدعیان دروغین نبوت بود مصالحه کرد و از جنگ با ابوبکر صدیق منصرف شد. در این میان مالک بن نویره با افراد خود، تنها ماند و به محلی بنام "بطاح" پناه برد. حضرت خالد رضی الله عنه با لشکری به طرف بطاح حرکت کرد. ابتدا آنها را دعوت به توبه دادند. همه رؤسای بنی تمیم تسلیم شدند و زکاتخود را تحویل دادند اما مالک بن نویره امتناع ورزید. وقتی او را نزد حضرت خالد رضی الله عنه بردند حضرت خالد بعد از سرزنش اودر مورد همکاری با سجاح و قبول او، خطاب به مالک فرمود: ای مالک چرا زکات اموال را پرداخت نمی کنی؟ آیا نمی دانی که حکم زکات مانند حکم نماز بوده و فرض است؟! مالک در جواب گفت: این عقیده و گفته پیامبر شما است. حضرت خالد ناراحت شد و فرمود: ای خبیث! آیا او پیامبر ما هست و پیامبر تو نیست؟! لذا دستور داد تا سرش را ازبدنش جدا کردند. ]البدایه 6/327[علامه ابن سلّام می نویسد: همه اجماع دارند که حضرت خالد رضی الله عنه با مالک بن نویره گفتگو کرد اما مالک نسبت به نماز استخفاف کرده و مانع پرداخت زکات شد. ]طبقات فحول الشعراء ص 172[امام نووی در شرح صحیح مسلم می فرماید: درمیان قبایل عرب کسانی بودند که حاضر به پرداخت زکات بودند اما رؤسا و سران قبیله مانع این کار می شدند بطوری که قبیله بنی یربوع زکات اموال خود را جمع آوری کرده و قصد ارسال به دستگاه خلافت را داشتند اما مالک بن نویره مخالفت کرده و مانع این کارشد.]شرح نووی 1/203[بنابراین برای جواز قتل مالک بن نویره همین کافی است که او بامدعیان دروغین نبوت همراه شده و بر علیه خلیفه بر حق پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم قیام نماید و همچنین حکم مهمی مانند زکات را نادیده بگیرد.خالد بن ولید و فتوحات اسلامیچنانکه قبلا گفته شد، حضرت خالد رضی الله عنه توانست در مدت هفت سال سرزمینهای فلسطین، شام و آفریقای شمالی را از سیطره امپراطوری روم درآورد. در زندگینامه این قهرمان اسلام صحنه هایی از رشادت و دلاورمردی به چشم می خورد که بیانگر قدرت ایمانی وی می باشد.ذکر چند واقعه از جهادهای ایشان این حقیقت را واضح می کند:1- حضرت خالد رضی الله عنه طی نامه ای که به فرمانده لشکر فارس بنام »هرمز« می نویسد، او را اخطارمی دهد که یا اسلام را قبول کند یا جزیه پرداخت کند؛ خالد در ادامه می نویسد: »لقدجئتکم بقوم یحبون الموت فی سبیل الله کما تحبون أنتم الحیاة الدنیا لمتاعها الزائل« من با لشکری به سوی شما حرکت کرده ام که مرگ در راه خدا را چنان می پسندند چنانکه شما زندگیدنیا و کالای فانی آن را دوست دارید.این نامه حضرت خالد، چنان وحشتی را در میان لشکریان هرمز ایجاد می کند که هرمز مجبور می شود تا برای جلوگیری از فرار افرادخود، آنها را با زنجیرها به یکدیگر ببندد - به همین علت این جنگ را ذات السلاسل )دارای زنجیرها( می نامند - در این جنگ"هرمز" به قتل رسید و "قارن قریانس" فرماندهی سپاه را در دست گرفت. قارن حضرت خالد را به مبارزه می طلبد. حضرت خالد با او مبارزه کرده و او را از پای در می آورد. بعد از آن مسلمانان حملۀ شدیدی را به لشکر فارس انجام می دهند که طبق گفته مؤرخین حدود هفتاد هزار نفر از لشکر فارس در این جنگ به قتل می رسند. ]البدایه6 348[2- بعد از جنگ ذات السلاسل، دو جنگ دیگر به نامهای "ولجة" و"ألیس" اتفاق افتاد که با پیروزی مسلمانان خاتمه یافت. در این جنگ نیز حضرت خالد چنان رشادتها و ابتکارات جنگی از خود به نمایش گذاشت که حضرت ابوبکر رضی الله عنه به وجد آمده و میفرمایند: »یا معشر قریش! لقد عقمت النساء أن یلدن مثل خالد«. ای قریش! زنان عاجزند از اینکه شخصی مانند خالد را به دنیا بیاورند.3- در واقعه یرموک که بین مسلمانان و رومیان رخ داد، لشکر روم چندین برابر لشکر مسلمانان بود. در این جنگ حضرت خالد، حضرت عمروبن عاص را مسئول قسمت راست لشکر، حضرت یزید بن ابوسفیان را مسئول قسمت چپ و حضرت ابوعبیده بن جراح را مسئول مرکزی لشکر قرار داد و گروهی را مقرر نمود تا برایتقویت روحی و معنوی لشکر، به تلاوت قرآن مشغول شوند.جنگ آغاز شد؛ مسلمانان عاشق شهادت به دستور حضرت خالد در حالی که ندای"الله اکبر" و "لا اله الا الله" سر می دادند به طرفدشمن هجوم برده و ضربه سنگینی به آنان وارد کردند. بنا به گفته مؤرخین، حدود هشتاد هزار نفر از لشکر روم از دم تیغ عدالت گستر و ظلم ستیزانه مجاهدان اسلام گذشتند. حاکم شام در حالی که جمله »وداعاً لیس بعده من لقاء« را تکرار می کرد، برای همیشه با سرزمین شام خداحافظی کرد.4- جهاد حضرت خالد در شهر "قنسرین" در مقابل رومیان، از آخرین کارنامه های درخشان جهادی ایشان به شمار می رود. در این واقعه رومیان به قلعه مستحکم و دیوارهای بلند و قوی اطمینان کرده و حاضر به تسلیم نشدند. حضرت خالد خطاب به آنان فرمود: »لو کنتم فی السماء لحملنا الله إلیکم أو لأنزلکم إلینا«. اگر شما بالای ابرها باشید، خداوند ما را به شما می رساند یا شما را نزد ما می آورد. حضرت خالد دستور داد تا دیوارهای قلعه را با منجنیق سنگباران کنند، در نتیجه لشکر مسلمانان خود را کم کم به دیوارهای قلعه نزدیک کرده و توانستند از دیوار بالا رفته و قلعه را در تصرف خود درآورند. این فتح به عنوان آخرین مدال افتخار پیروزی توسط حضرت خالد بن ولید رضی الله عنه برای اسلام، رقم خورد. ]البدایه7 5[به راستی! پیروزیها و فتوحات بعدی مسلمانان و به اهتزاز درآمدن پرچم اسلام در سرزمینهای آفریقای شمالی و سرزمین فارس مدیون جهاد، دلاوری و رشادتهای قهرمان دلیر اسلام، شمشیر بی نیام خداوند، حضرت خالد بن ولید می باشد. رضی اللهعنه وارضاهوفات حضرت خالد رضی الله عنهحضرت خالد رضی الله عنه، این شمشیربی نیام خدا، در سال 21 هـ در شهر "حمص" بعد از بیماری کوتاه، جان به جان آفرین تسلیم کرد. حضرت خالد زمانی که وفات کرد فقط یک اسب و یک غلام و یک اسلحه از خود برجای گذاشت؛ بطوری که حضرت عمر رضی الله عنه بعد از وفات حضرت خالد فرمودند: »رحم الله ابا سلیمان، إنا کنا لنظنه علی غیرهذا«. خداوند بر ابوسلیمان رحم کند، ما در مورد او گمان دیگری داشتیم .همچنین حضرت عمر رضی الله عنه وقتی خبر وفات حضرت خالد به او رسید، بسیار غمگین شده و فرمودند: »به خدا قسم او سدی محکم در مقابل دشمن بود. خالد شخصی پاک سیرت بود، وفات او ضربۀ جبران ناپذیر و مصیبت بزرگی برای جهان اسلام به شمار می آید«.خداوند متعال باری دیگر خالدها و ابوعبیده هایی را در میان امت زندهگرداند تا مسلمانان دوباره طعم عزت، پیروزی و سعادت را بچشند.خاک بطحا خالدی دیگر بزای نغمه توحید را دیگر سرایوالسلام علیکم و رحمة الله و برکات


+ نوشته شده در یک شنبه 12 آبان 1392برچسب:,ساعت 18:49 توسط احمد |
عایشه صدیقه  <-PostCategory-> 

 عايشه صدیقه مادر مؤمنان جهان تاریخ انتشار25 ارديبهشت 1387.بالاترین افتخاری که برای حضرت عایشه می توان ذکر کرد این است که بنابر تصریح احادیث و روایات صحیح، حضرت عایشه رضی الله عنها در هر دو جهان به شرف همسری سرور کائنات، محبوب ربالعالمین حضرت محمد صلی الله علیه وسلم نایل شده است.تولد و پرورشبعد از بعثت پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم در خانه ای مملو از صدق و صفا و ایمان، خانه ای که قبل از دیگران پرتوهای آفتاب نبوت بر آن تابید و نور توحید و یکتاپرستی در آن ظاهر شد، در سال چهارم بعثت دختری دیده به جهان گشود که نامش را"عایشه" گذاشتند.آری! قبل از اینکه عایشه متولد بشود، پدر و مادرش در زمرۀ یاران و عاشقان خدا و رسولش قرار گرفته بودند و همین امرسبب شد تا این طفل معصوم، آلوده شرک و بت پرستی نگردد، بلکه درهمان لحظه تولد، نور توحید در قلبش جای گیرد و در زیر آفتابصداقت و ایمان رشد و نمو کند.پدر حضرت عایشه رضی الله عنهما، حضرت ابوبکر صدیق می باشد. ابوبکر رضی الله عنه قبل از مسلمان شدنش به صفاتی از قبیل؛ شجاعت، امانت داری، خوش اخلاقی، صداقت و همزیستی مسالمت آمیز مشهور بود.مردان قبایل مختلف نزد وی می آمدند و به خاطر علم فراوان، آگاهی دقیق و اخلاق پسندیده اش با او انس می گرفتند. وی بعد از اینکه مسلمان شد و حلاوت ایمان را چشید مردم را به طرف اسلامدعوت می داد که عده کثیری از بزرگان مکه در اثر دعوت ایشان بهدین اسلام مشرف شدند.مادر حضرت عایشه، ام رومان رضی الله عنهما از زنان محترم و با شرافت مکه بود. او نیز اسلام عزیز را با جان و دل قبول کرده و محبت خاصی با پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم داشت و برای نصرت مسلمانان تلاشهای زیادی نمود. به طوری که روزی پیامبر صلی الله علیه وسلم برقبر ام رومان گذر کرد و بعد از دعای رحمت و مغفرت برای وی، فرمودند: خدایا بر تو پوشیده نیست که ام رومان در راه تو و نصرت پیامبرت چه سختی هایی را تحمل نمود.دختری که از پدری همچون ابوبکر صدیق، کسی که سفر و حضر، شب و روز، صبح و شام او را به عنوان یاور و همراه رسول الله صلی الله علیه وسلم می شناختند، ابوبکری که به شیخ صحابه، دوست و محبوب رسول الله صلی الله علیه وسلم، متخلّق به اخلاق پیامبر و جزو اولین افرادی که در اسلام داخل شدند، متصف است و مادری همچون "ام رومان" که نمونه بارزی از یک زن وفادار، شجاع و باتقواست، متولد شده باشد بی شک آینده ای بسیار درخشان و نورانی را درپیش خواهد داشت.خواستگاری مبارکحضرت خدیجه رضی الله عنها نخستین همسر پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم بود. او زنی باوفا و راستین بود. وی از بهترین یاوران پیامبر صلی الله علیه وسلم به شمار می رفت که سرمایه، مقام و نیروهای معنوی و جسمی خود را در راه اسلام و حمایت از پیامبر صلی الله علیه وسلم صرف نمود.اما این همسر باوفا و با ایمان در سال دهم بعثت دارفانی را وداع گفت و به دیدار خداوند متعال شتافت. با رحلت وی مسلمانان مادریمهربان و پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم همسری دلسوز و دعاگو را از دست دادند به طوری که پیامبراین سال را"عام الحزن")سال غم( نامید.خدیجه تحمل غم هایی که پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم در راه دعوت برداشت می کرد را برایش آسان می کرد. اما پس از خدیجهکسی نبود که این خلأ را پر کند و تنهایی و سکوتی که پس از خدیجه به وجود آمده بود را بزداید. تمام اشیایی که در اطراف پیامبر مشاهده می شد، یاد و خاطره خدیجه و جهاد و عشق او را برای پیامبر صلی الله علیه وسلم تازه می نمود. در چنین وضعیتیکسی جرأت نمی کرد با آن حضرت صلی الله علیه وسلم در مورد ازدواج صحبت کند، تا اینکه خوله دختر حکیم، همسر حضرت عثمان بن مظعون این طلسم را شکست و مسأله ازدواج آن حضرت صلی الله علیه وسلم با حضرت عایشه رضی الله عنها را به ایشان پیشنهاد کرد.خلاصه بعد از مدت کوتاهی، ازدواج مبارک صورت گرفت و چنان سعادتی نصیب حضرت عایشه شد که مانند آن هرگز نصیب هیچ زنیتا قیامت نخواهد شد. به راستی که این عقد و نکاح، فیصلۀ خداوندی بود. چنان که در صحیح بخاری حدیث شماره ]5125[ و صحیح مسلم حدیث شماره ]6283[ روایتی آمده که روزی آن حضرت صلی الله علیه وسلم به حضرت عایشه رضی الله عنها فرمودند: تو را دو بار در خواب دیدم که در پارچه ای ابریشمی بودی و فرشته ای )جبرئیل( به من می گفت: این همسر تو هست. پارچه را که کنار می زدم، چهره تو را می دیدم. با خود می گفتم: اگر از طرف خداوند باشد حتماً عملی می شود.پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم در وجود عایشه کوچک - از نظر سنی- خصوصیات بارزی همچون زیرکی فوق العاده، شخصیتی دارای صفات والا یافته بود. او )پیامبر( با فراست نبوی، در عایشه صدیقه استعدادهایی را کشف نموده بود که می توانست ازاو یک همسر خوب و شایسته برای پیامبر خدا بسازد.روزها به سرعت سپری می شد. عایشه به عقد و نکاح پیامبر خدا درآمده بود اما هنوز در خانه پدرش بود. عایشه در مقابل چشم و دل پیامبر خدا، بزرگ و بزرگتر می شد و قلب کوچکش در کنار آیات ملکوتی الهی، گسترده و گسترده تر می گردید. مشاهدهآزار و اذیت مشرکان و بی احترامی و جسارت به مقام شامخ نبوتتوسط دشمنان اسلام، روح حساس عایشه را سخت آشفته و پریشان اما نیرومند و مقتدر می ساخت. او مهمترین اتفاق تاریخ و حساس ترین لحظه زندگی پیامبر صلی الله علیه وسلم یعنی هجرت را از نزدیک نظاره گر بود. او هرگز فراموش نمی کند آن روزی را که پیامبر صلی الله علیه وسلم به خانه آنها آمد و ابوبکر صدیق رضی الله عنه را از ماجرای هجرت و مصاحبت ابوبکر رضی الله عنه باخودش آگاه کرد و ابوبکر از شدت خوشحالی، اشک از دیدگانش جاری شد. او تمام این صحنه ها را با زیرکی و فراست خود مشاهده می کرد و از آنها برای آینده اش درس می گرفت و تربیتمی شد.از بوستان صداقت به گلستان نبوتدر سال دوم هجری حضرت عایشه رضی الله عنها وارد خانه نبوت شد و بزرگترین شرافت ممکن را نصیب خود ساخت. او اینک همسر بنده برگزیده خدا، محبوب ترین انسان در نزد خالق و مخلوقیعنی حضرت محمد صلی الله علیه وسلم می باشد. عایشه رضی اللهعنها به خانه پیامبر صلی الله علیه وسلم رفت و در سایه وحی مراحل تربیتی خود را به کمال رسانید. فکر و اندیشه اش شکل گرفت و رفته رفته این تکامل به اوج خود رسید تا اینکه در نهایتخداوند متعال با صراحت اعلام فرمود:»النبی اولی بالمومنین من انفسهم و ازواجه امهاتهم«اینجا بود که عایشه در کنار دیگر همسران پیامبر، به عنوان مادر مومنان جهان معرفی می شود. مومنان آنانی هستند که باور و اعتقادشان به مبدأ هستی و یگانه مطلق از مظاهر و قالب ها فراتر رفته و به باطنی ترین و ژرف ترین لایه های دلشان نفوذ یافته است و عشق به خدا و رسول و قرآن را بزرگترین سرمایه خود می دانند. عایشه مادر چنین افرادی است.خلاصه اینکه، عایشه صدیقه در خانه پیامبر از سعادت و خوش بختیغیر قابل وصفی برخوردار بود. مظهر این خوش بختی، آرامش روحی و روانی ای بود که عایشه رضی الله عنها احساس می کرد واو را در مقابل تمام مصائب و سختی های زندگی ثابت قدم می گردانید. او در کنار پیامبر با فقر و تنگدستی زندگی می کرد و شب را روی حصیر می خوابید. قلب وی هرگز دنبال متاع دنیوی نبودبلکه تنها چیزی که برایش اهمیت داشت زندگی محبت آمیز در زیر یک سقف با پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم و حصول رضایت و خوشنودی پروردگار مهربان بود.محبت رسول خدا با حضرت عایشهحضرت عایشه رضی الله عنها به خاطر دیانت، لیاقت و ذکاوتی که داشت بین زنان پیامبر صلی الله علیه وسلم از مقام و منزلت خاصیبرخوردار بود. پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم او را بسیار دوست داشت و محبت وی در قلب پیامبر جای داشت؛ همان قلب پاکی که غیر از چیزهای پسندیده و پاک در آن راه نداشت. روزی حضرت عمرو بن عاص رضی الله عنه از آن حضرت صلی الله علیه وسلم پرسید: ای رسول خدا! چه کسی را از همه بیشتر دوست دارید؟ پیامبر فرمودند: »عایشه را«. عمرو رضی الله عنه عرض کرد: سؤال من در مورد مردان بود. آن حضرت فرمودند:»پدرعایشه )ابوبکر صدیق( را«.عایشه فقط الله و رسول را می خواهدرسول اکرم صلی الله علیه وسلم زندگی بسیار ساده و زاهدانه ایداشتند. ماهها می گذشت اما آتشی برای پختن غذا در منزل ایشان روشن نمی شد. فشار گرسنگی بر اهل خانه سایه افکنده بود. طبیعت بشری، فتوحات اسلامی و خزانه بیت المال باعث شد تا همسران پیامبر اندکی تمنای راحتی و دنیا در وجودشان بیاید. درهمین زمان بود که آیات 28 و 29 سوره احزاب نازل شد و خداوند متعال به پیامبر دستور داد که به همسرانت بگو یا مال ومتاع دنیا را انتخاب کنند یا الله و سول و روز آخرت را .آن حضرت صلی الله علیه وسلم برای امتثال فرمان الهی، ابتدا نزدحضرت عایشه رضی الله عنها رفتند و این آیات را تلاوت کرده و او را مختار قرار داد و قبل از اینکه حضرت عایشه رضی الله عنها جوابی بدهد پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمودند: »ای عایشه! عجله نکن، برو با پدر و مادرت مشوره کن«. حضرت عایشه رضیالله عنها در جواب پیامبر عرض کرد: آیا برای چنین کاری از پدر ومادرم اجازه بگیرم؟! البته که من خدا و رسول و زندگی آخرت را میخواهم. قلب رسول اکرم صلی الله علیه وسلم با شنیدن این کلمات شاد شد و آثار خوشحالی بر چهره مبارک هویدا گشت. سایر همسران پیامبر نیز همین جواب حضرت عایشه رضی الله عنها را تقدیم آن حضرت کردند و به این صورت، دنیا و متعلقات آن را فدای رضای خدا و رسول و همراهی پیامبر نمودند.عایشه عالمی بزرگ و مجتهدی تواناحضرت عايشه رضی الله عنها دارای هوش و ذکاوت بالایی بود. اینهوش و ذکاوت وقتی تحت توجه پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم قرار گرفت از عایشه صدیقه، عالمی توانا و منبع فیاض حکمتها ساخت تا جایی که رسول اکرم صلی الله علیه وسلم درشأن وی فرمودند: »خذوا نصف دینکم عن هذه الحمیرا«. نصف دین خود را ازاین حمیرا)عایشه( بگیرید.بعد از وفات پیامبر صلی الله علیه وسلم، حضرت عایشه رضی الله عنها مرجع علمی برای مرد و زن، پیر و جوان، عالم و عموم مردم بود . بزرگان صحابه وقتی با مشکلی مواجه می شدند به ایشان مراجعه می کردند. حضرت ابوموسی اشعری رضی الله عنه می فرماید: هر مشکلی برای ما )اصحاب پیامبر( پیش می آمد و به عایشه مراجعه می کردیم، حتماً برای مشکل خود راه حلی می یافتیم. امام زهری که یکی از بزرگان تابعین می باشد می گوید: کانت عائشة أعلم الناس یسألها الاکابر من اصحاب رسول الله صلی الله علیه وسلم. عایشه از عالم ترین مردمان بود که بزرگان صحابه مسائل را از ایشان می پرسیدند.عایشه کاتب و جامع قرآنحضرت عایشه صدیقه رضی الله عنها از جمله کسانی است که به دلیل حافظه قوی، بسیاری از آیات قرآن را حفظ کرده بود. می توان گفت که بسیاری از سوره های طولانی قرآن که در نیمه های شب نازل می شد، در حجره عایشه بوده و اولین کسی که آنرا از پیامبر صلی الله علیه وسلم می شنید ایشان بودند؛ همین امر سبب شد تا بعدها خلفای راشدین برای جمع آوری قرآن مجید از محضر حضرت عایشه رضی الله عنها نیز استفاده نمایند. لذا آنانی که حضرت عایشه رضی الله عنها را قبول نداشته و به ایشان اطمینان ندارند، لزوماً نباید بخشی از قرآن را قبول داشته و به آیات آن اطمینان داشته باشند و قبول نکردن قرآن و عدم اطمینان به آیات آن، مسلّم است که انسان مسلمان را به سوی کدام وادی سوق می دهد!!!عایشه صدیقه رضی الله عنها با وجود اینکه مدت زمان کوتاهی را با آن حضرت صلی الله علیه وسلم زندگی نمود اما بسیاری از مسائل فقهی، حدیث و دیگر مسایل را از ایشان فرا گرفت. او دارای حافظه ای قوی بود و هرحدیثی را که از آن حضرت صلی الله علیه وسلم می شنید، حفظ می کرد و بدون هیچ نقصی آن را برای اصحاب بازگو می فرمود. حضرت عایشه در صداقت، علم، امانت در روایت و آگاهی در مسایل عبادات مشهور بود. وی حدود 2210 حدیث از پیامبر روایت کرده است و یکی از هفت نفری است که بیش از هزار حدیث را از پیامبر صلی الله علیه وسلم نقل کرده اند.افتخارات منحصر به فرد حضرت عایشهخلاصه اینکه فضایل حضرت عایشه رضی الله عنها چنان زیادند که دریک صفحه و یک مقاله جای نمی گیرند و هرگز نمی توان تمام آنان را یکی یکی ذکر کرد. لذا در این قسمت به بعضی از فضایلی که مختص حضرت عایشه بوده اند اشاره می کنیم که این افتخارات عبارتند از:1- عایشه همسر پیامبر در دنیا و آخرتبالاترین افتخاری که برای حضرت عایشه می توان ذکرکرد این استکه بنا بر تصریح احادیث و روایات صحیح، حضرت عایشه رضی اللهعنها در هر دو جهان به شرف همسری سرور کائنات، محبوب رب العالمین حضرت محمد صلی الله علیه وسلم نایل شده است.2- نزول وحی درشأن عایشهبرائت و پاکدامنی حضرت عایشه رضی الله عنها به وسیله وحی ازبالای هفت آسمان نازل شد و مسلمانان تا قیامت این آیات را در نماز و غیر نماز تلاوت می کنند و با هر بار تلاوت، در مقابل هر حرفی، ده ثواب به تلاوت کننده داده می شود.3- مبتلا نشدن به شرک و بت پرستیعایشه صدیقه رضی الله عنها از لحظه ای که چشم به جهان گشود در خانواده ای مسلمان به دنیا آمد و از ابتدای طفولیت با نام "الله" جل جلاله آشنا گردید و از شرک و بت پرستی محفوظ ماند و هیچ گاه برای غیر خدا سر تعظیم فرود نیاورد.4- آوردن سیمای حضرت عایشه توسط جبرئیلقبل از ازدواج پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم با حضرت عایشه رضی الله عنها، حضرت جبرئیل صورت و سیمای حضرت عایشه را در خواب به آن حضرت صلی الله علیه وسلم نشان می دهد و اعلام می کند که این سیمای شخصی است که در آینده همسر تو خواهد بود.5 - حضور درخانه وحیحضرت عایشه درخانه ای زندگی می کرد که فرشتگان الهی آن را احاطه کرده بودند و بارها وحی در آنجا نازل می شد، در حالی کهحضرت عایشه صلی الله علیه وسلم در کنار آن حضرت صلی الله علیه وسلم نشسته بود.6- مادر مومنان جهانطبق تصریح آیه قرآن کریم ازواج پیامبر صلی الله علیه وسلم، مادرمومنان هستند. پس به عبارت دیگر تمام مومنان تا قیامت، فرزندان این محبوبۀ رسول خدا محسوب می شوند. و بر هر انسان با حیا و غیرتی لازم است که احترام و مقام والای مادر خود را حفظ نماید.7- غروب خورشید نبوت درحجرۀ عایشهرسول اکرم صلی الله علیه وسلم در روزهای آخر حیات خود در حجره حضرت عایشه رضی الله عنها اقامت گزید و با کسب رضایت دیگر همسران، ایام مریضی را درخانه عایشه صدیقه گذرانید و هنگامی که روح مطهر ایشان به عالم ملکوت پرواز کرد، سر مبارکش در آغوش حضرت عایشه صدیقه قرار داشت.8- اتاق عایشه مدفن رسول خدا صلی الله علیه وسلمجسد مبارک پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم در همان اتاقی که رحلت فرمودند دفن گردید و این افتخار نصیب حضرت عایشه رضی الله عنها شد که رسول خدا صلی الله علیه وسلم تا قیامت میهمان حجرۀ عایشه باشد و هر روز و شب هزاران عاشق شیفته در مقابل درب حجره آن بانوی بزرگوار اسلام، با ادب و احترام ایستاده و بر پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم درود فرستاده و برای دو یار در پهلو خوابیده آن حضرت صلی الله علیه وسلم)ابوبکر و عمر( ادای احترام می کنند.وفات حضرت عایشه رضی الله عنهازمانی که پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم رحلت فرمودند، حضرت عایشه رضی الله عنها در اوج جوانی قرار داشت. بعد از رحلت آن حضرت صلی الله علیه وسلم ام المومنین عایشه صدیقه حدود چهل سال را در فراق ایشان سپری کرد و در این مدت به نشر دین و تعلیم روش زندگی پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم به امت پرداخت و شبانه روز خویش را وقف خدمات دینی نمود ولی همواره آروزی ملاقات و رسیدن به پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم را در سر می پرورانید و برای آن، لحظه شماری می کرد. تا اینکه بالاخره انتظار به سر آمد و لحظه ملاقات، آن هم بعد از مدت مدیدی فرا رسید و خداوند ایشان را به همسر گرامی اش)پیامبراکرم صلی الله علیه وسلم( و پدر بزرگوارش)ابوبکرصدیق رضی الله عنه( ملحق نمود.آری! حضرت عایشه صدیقه بعد از اینکه نیم قرن، امت اسلامی را از علوم و معارف خود مستفیض گردانید و روش عملی زندگی پیامبر را به امت تعلیم داد، درسال 58هـ روز دوشنبه هفدهم ماه رمضان درسن 68سالگی دارفانی را وداع گفت و به دیار باقی شتافت.نماز جنازه این بانوی بزرگ اسلام، همسر رسول خدا صلی الله علیهوسلم و مادر مومنان جهان، توسط حضرت ابوهریره رضی الله عنها خوانده شد و جسد مبارکش در قبرستان بقیع در کنار بقیه ازواج مطهرات به خاک سپرده شد.


+ نوشته شده در یک شنبه 12 آبان 1392برچسب:,ساعت 18:45 توسط احمد |
  <-PostCategory-> 

 رافت و رحمت رسول اعظم )ص( بر بشریت تاریخ انتشار22 ارديبهشت 1387.دامان نگه تنگ و گل حسن تو بسيار گلچين بهار توزدامان گله دارديكي از بزرگترين مواهب إلهي و عطاياي ربّاني براي بشريّت ، سيره و عملكرد پيامبران إلهي است . و در واقع مدار عزّت و آبروي بشريّت ، سيره و زندگاني ، أنبياء إلهي است . همچنين خداوند متعالاين امّت را بوسيله ي فرستادن خاتم ألانبياء )ص( مورد عنايت خاص و توجّه بيشتري قرار داد ، پيامبري كه بعثت پر بركتش تمام كائنات را نور باران كرد .بدون شك جامعه جهاني مديون زحمت ها و مشقّت هاي فراوان و طاقت فرساي غير قابل انكار ، پيامبر عظيم ألشان اسلام )ص( مي باشد . والا مقامي كه همچون رحمت فراگير رشد و هدايت ، تحوّلي جديد در حيات و نشاطي تازه به انسانيّت ارزاني داشت . آنگاه كه جامعه انساني در اقيانوس كران ناپديد ظلمت و ضلالت ها غرق شده بود به گفته امام ندوي )رح( بشريّت خود را كاملاً براي خودكشي و سقوط در جهنّم دنيا و آخرت آماده كرده بود و گويي آتشفشان كاملا آماده انفجار بود .در اين اوضاع نابسامان ، خورشيد عالم تاب و مشعل فروزان رشد و هدايت پرتو افشاني كرد و در كالبد انسان هايي كه بر پرتگاه هلاكت قرار گرفته بودند ، روح تازه دميد و در ميان آنان اخوّت و برادري ايجاد نمود .از همين جهت بود كه نبي مكرّم اسلام )ص( فرمودند : » أنا رَحْمَة مُهداة « من از طرف خداوند متعال ، رحمت اعزام شده ام . و از ابن عمر  روايت شده است كه حضرت رسول اعظم )ص( فرمودند » أنا رَحْمَة مُهداة بِرفع قومٍ و خَفْض آخرين « يعني من رحمت إعزام شده ي خداوند  هستم تا گروهي را كه فرمانبردار او هستند ، سربلند سازم و گروهي ديگر را كه نافرمان هستند به ذلّت و خواري نشانم . از اين حديث واضح مي گردد كه براي ، محو نمودن كفر و شرك از جهان ، خوار نمودن كفّار و جهاد با آنان ، عين رحمت است ؛ زيرا اميد آن مي رود كه بوسيله آن ، سركشان و متكبّران به هوش آمده و راه ايمان را در پيش گيرند .در روايات متعددي ، حلم و عفو ، تسامح و گذشت آن حضرت )ص( بيان شده و معلوم مي گردد كه در آن گنجينة رحمت ، مسلمان و كافر ، مرد و زن ، مالك و مملوك ، پير و جوان ، بطور يكسان سهيم بودند .آنحضرت )ص( به جهانيان اين پيام را اعلام نمود : كه » لا تَباغضوا و لا تَحاسَدوا و لا تَدابَروا و كُونوا عِبادالله إخواناً «با يكديگر بغض و كينه نداشته باشيد به يكديگر حسد نورزيد و به يكديگر پشت نكنيد و همه بندگان خدا با يكديگر برادر باشيد .معرفت سيّد الكونين )ص(آري ! محمّد مصطفي )ص( نيكو خصاليست ، كه خداوند متعال اخلاق حميده و رأفت پسنديده او را ستوده ، مي فرمايد : » إنّك لعلي خُلُقٍ عَظيم « ) آيه 4 سوره قلم (نهايت مهرباني است ، كه وجودش عالميان را رحمت و عطوفت محض ، مي باشد چنانكه الله  وي را در شميم هدايتش چنين توصيف نموده است . » و ما أرسلناك إلّا رحمةً للعالمين « ) آيه 7 سوره انبياء (و سعدي شيرازي چه زيبا مي سرايد :سيّد كونين ، ختم المرسلين آخر آمد بود فخر الاوّلينآنكه آمد نه فلك معراج او انبياء و اولياء محتاج اوشد و جودش رحمه للّعالمين مسجد او شد همه روي زميناعتراف مسيحيان به جايگاه رفيع رسول الله )ص(يكي از نويسندگان معروف انگلسي به نام توماس كار لايل مي گويد : رأفت و بلند رتبتي غير قابل انكار محمّد )ص( را نپذيرفتن نه تنها بي انصافي است بلكه خود لكه سياه و ننگ و عاري است . و گفتارهاي حكيمانه محمّد )ص( وحي آسماني است و وجودش قطعه يي از حقايق اصليه و خميره اش از قلب دنيا است . بدون شك وجود چنين شخصيّتي بالاترين دليل براي هستي آفريدگار عالم ، است .تحمّل وصف ناپذير پيامبر )ص(رأفت و رحمت منجي عالم بشريّت )ص( به حدّي رسيده بود ، كه هيچ گاه ملامت و سرزنش كردن ، افراد ملحد و مشقّت ها و رنجها ، مانع وي نگشتند تا از كار خويش باز آيد . مصائب و سختي هايي كه كوهها را به حركت درمي آورد ، آنگاه كه به گفته يكي از نويسندگان به نام بن اسحاق كه مي فرمايد : » چون عداوت و مخالفت در دلهاي مردم قريش نسبت به محمّد مصطفي )ص( و يارانش به اوج رسيد ، ارازل و اوباش خود را براي مخالفت آن حضرت )ص( بر انگيختند . «» فكذّبوه و آذوهُ و رَموه بالشّعر و الكَهانة و الجُنون « پس آنان ، آن حضرت )ص( را مورد تكذيب و آزار قرار دادند و وي را به شاعري ، ساحري ، كهانت و جنون متهم ساختند .رأفت عمومي پيامبر عظيم الشّأن )ص(رسول مكرّم اسلام )ص( با وجود دلاوري و شجاعت بي نظيرش فوق العاده رقيق القلب و داراي رأفت و رحمت بودند و اشكش همچون مرواريد بر گونه هايش سرازير بودو دلش براي ضعفا و مظلومين مي تپيد .انتهاي عفو و گذشترسول اكرم )ص( داراي چنان رأفت و ترحّمي بودند كه در فتح مكّه مكرّمه بعد از خواندن خطبه ، نگاهي به سركشان و متكبّران قريشانداختند ، آنهايي كه در راه نابودي اسلام و مسلمين و آزار رساندن به پيامبر عظيم الشّأن و يارانش و ناسزاگويي و طعنه زدن به آنان ،هيچ گونه كوتاهي نكرده بودند و مشاهده كساني كه يادآوري خاطرات خونبار و جگرخراش آنان كافي بود ، تا همه آنها از دم تيغگذرانده شوند ؛ اما شخصّيتي كه وجودش سراسر رحمت براي عالميان است ، همه را مورد عفو قرار دادند و با گفته مشفقانه خويش كه » لا تَثْرِيبَ عَليكُم اَلْيومَ « تا قيامت همه را ممنون خود گردانيد .آري ! چنين پيامبر عطوف و مهرباني كه ، تا آخرين لحظات حياتش در فكر امّت خويش بودند و هميشه در انديشه نجات بشريّت از ذلّتو رسوايي روز قيامت ، بي قرار بودند و بطور مستمر ، براي امّتش ، دعاي هدايت و رحمت مي كردند و راضي نبود كه هيچ كس، بدون ايمان از اين جهان رخت سفر بر بندد .بنابراين تنها راه نجات جامعه بشري و امت اسلامي ، بازگشت مجدد به فرامين و دستورات خداوند متعال وسنّت هاي گوهر بار طيّبه حضرت رسول مكرّم اسلام )ص( مي باشد . كه دراين صورت آرامش و امنيّت واقعي و سعادت ابدي ، براي جامعه بشري ، تضمين شده خواهد بود . به اميد آنروز


+ نوشته شده در یک شنبه 12 آبان 1392برچسب:,ساعت 18:43 توسط احمد |
  <-PostCategory-> 

 محمد )ص(، نبی رحمت تاریخ انتشار20 ارديبهشت 1387.از دوران پيامبري حضرت عيسي مدت زيادي گذشته بود غفلت و تاريكي سراسر گيتي را فرا گرفته بود. دعوتهاي قبلی كه به وسيله پيامبران صورت گرفته بود، در ميان فريادهاي تحريف كنندگان و دجالان ناپديد گشت. و چراغ هاي هدايتي كه بوسيله انبيا عليه الصلا ة و السلام در جهان روشن شده بود خاموش شد. يهوديان شدند كه مجموعه اي از راههاي بيروح ديني، تقليدهاي بي رنگ و كوركورانه اي را اختيار كرده بودند....... مسيحيت هم از بدو تولد به تحريف افراط كنندگان و تعبير نادانان مبتلا گرديده بود. و مجوسيت آتشكده مي افروخت، بناها و معابد بنا مي كرد و عربها عادتشان بسيار بد بود، به قمار بازيو مشروب خواري روي آورده بودند. بسياري از كارهاي ناشايست ديگر انجام مي دادند اما بر خلاف ديگران دلهاي بسيار نرم و صافي داشتند و بسيار ساده زندگي مي كردند.با اين اوصاف حال عالم بشريت به راه خودكشي و انتحار مي رفت و مردم نيز خالق يگانه خود را فراموش كرده و حتي نفس خود را ازياد برده بودند.)زندگاني پيامبر اسلام علامه ندوي(چه راست و درست فرموده است خداوند عظيم الشان:»ظهر الفساد في البر و البحر بما كسبت ايد الناس ليقيذهم بعض الذي عملوا لعلهم يرجعون« )سوره روم آيه 41( تباهي و پريشاني در خشكي و دريا روي داد، به سبب كارهايي كه مردم انجام مي دادند تا خدا كيفر بعضي از كارهايشان را به ايشان بچشاند باشد، كه به درگاه خدا باز گردند.پس با وجود اين همه نابساماني و غفلت ها نياز به يك روشني بخش و يك ناجي و هدایت گربود كه بتواند با قدرت لايزال خداوندي به تمامي اين تاريكي ها و بدبختي ها پايان بدهد، در اين حال بود كه خداوند سبحانه و تعالي برعالم بشريت رحم كرد وانسانيت و جهان هستي را مورد لطف و كرمش قرار داد و از ميان تمامي اقوام، قوم عرب را انتخاب كرد و در ميان، قوم عربی كه هركدام داراي منزلت و جايگاه خاصي بودند، منجي عالم بشريت، نور هدايت و رحمت للعالمين را براي منور گشتن جهان برگزيدند، تا اينكه با اخلاق زيبا و پاكش و شفقت و رحمتي كه نسبت به اين امت و تمامي موجودات دارند اين جهان را از غفلت، به سوي نور راهنمايي و سوق دهد. اين رحمت و شفقت رسول الله به دريا مبدلگشته، تا موقعي كه جهان به اتمام رسد خوشبختي تمامي آنها بسوي خالق كائنات و بهشت جاودانه خواهد بود. و مطمئنا بايداعتراف كنم كه اگر روزها و شبها به نوشتن وجود مباركش كه مورد رحمت و شفقت بر جهانيان قرار گرفته بود، قلم بر گيرم سعي بر اينكه، بتوانم گوشه اي از آن را بر روي كاغذ حك كنم عاجز خواهم شد.ناچارم بر اينكه من هم به نوبه خود به عنوان يك امتي و نائب يا وارثش بايد از حقوق اين انسان با شرافت و با عظمت دفاع كنم، قسمتي از رافت و رحمتي كه نسبت به اين امت داشتند را به قلم خواهم آورد )نويسنده مقاله(رحمت در لغت به نرمي قلب و اقتضاي احسان به كسي كه مستحق آن هست، اين سه صورت دارد. اول: نرمي قلب خالي از احسان دوم: يا احسان خالي از نرمي قلب و سوم احسان و نرمي قلب هر دو با هم )لا ممكن( نرمي قلب بين بعضي از مردم بر بعضی ديگر صورت مي گيرد كه اين شامل دلسوزي هم مي شود.و احسان ما نند اينكه مي گويد كه خداوند بر فلاني رحم كرد يعني اينكه بر فلاني احسان كرد و رحمت خداوند تنها احسان است خالي از نرمي قلب و اين احسان از جانبش انعام و لطف محسوب مي شود.از رسول الله صلي الله عليه وسلم نقل كرده اند:هنگامي كه پروردگارش را ياد مي كرد، فرمودند: هنگامي كه پروردگارم رحمت را خلق فرمودند خطاب به من فرمودند: من رحمان هستم)بسيار مهربان( و تو رحم هستي )مهربان( اين اسم تو را از اسم خودم برگرفتم و هر آن كس كه با تو محبت بكند من نيز با او محبت مي كنم و هر آن كس كه با تو بي مهري كند من او را نابود خواهم كرد. )مجمع البيان ج 8 صفحه 330(نخست رحمت رسول الله صلي الله عليه وسلم را نسبت به تمامي امتش ذكر مي كنيم.خداوند متعال در قرآن مجيد خطاب به رسول مكرم اسلام مي فرمايند: »و ما ارسلناك الا رحمة للعالمين« عالمین جمع عالم است كه شامل همه مخلوقات، انس، جن، نباتات و جامدات است. و رحمت قرار گرفتن بر همه آنها بدين شكل است روح حقيقي همه كائنات ذكر الله و عبادت اوست و هنگامي كه اين روح از زمين بيرون مي گردد و هيچ گوينده اي روي زمين باقي نمي ماند كه نام زيباي اللهرا به زبان جاري كند و آنگاه قيامت برپا خواهد شد.وقتي كه معلوم شد روح همه اينها ذكر الله و عبادت اوست پس رحمت قرار گرفتن رسول خدا بر تمامي جهانيان خود بخود ظاهر گشت، زيرا كه ذكر الله و عبادت الله تعالي شأنه تا قيام قيامت توسط تعاليم عاليه رسول الله صلي الله عليه و سلم بر قرار است. از اين جهت رسول خدا صلي الله عليه وسلم فرمودند: »انا رحمة مهداة« )اخراجه ابن عساكر عن ابي هريرة( من از طرف خدا رحمت اعزام شده ام.از حضرت ابن عمر رضي اله عنهما روايت شده است: رسول خدا صلي الله عليه وسلم فرمودند: »انا رحمة مهداة برفع قوم و خفض آخرين« )ابن كثير( من رحمت اعزام شده خداوند هستم تا گروهي را كه فرمانبردار خداوند هستند سربلند و سرافراز سازم و گروهي ديگر را كه از دستورها و اوامر خداوند سرپيچي مي كنند به پستيو ذلت رسانم.از اين معلوم مي شود كه محو نمودن كفر و شرك از جهان كفار و جهاد با آنها هم عين رحمت است. زيرا انتظار مي رود كه بوسيله آنسركشان به هوش آمده و پايبند ايمان و عمل صالح باشند. از آنجا كه آيات گذشته بشارت حكومت روي زمين را به بندگان صالح ميداد و چنين حكومتي مايه رحمت براي همه مردم جهان است است در نخستين آيه مورد بحث به رحمت عامه وجود پيامبر صلي الله عليه وسلم اشاره كرده مي گويد: ما تو را جز رحمت جهانيان نفرستاديم.عموم مردم دنيا اعم از مؤمن و كافر همه مرهون رحمت تو هستند، چرا كه نشر آئيني را به عهده گرفتي كه سبب نجات همگان است، حال اگر گروهي از آن استفاده كردند و گروهي استفاده نكردند اين مربوط به خودشان است و تاثيري به عمومي بودن رحمتت نمي گذارد.اين درست به آن مي ماند كه بيمارستان مجهزي براي درمان همه دردها با پزشكان ماهر و انواع داروها تأسيس كنند و درهاي آنرا بر عموم مردم بدون تفاوت باز كنند، آيا اين وسيله خير خواهي براي همه افراد آن اجتماع نيست؟، حال اگر بعضي از بيماران لجوج خودشان از قبول اين فيض عام امتناع كنند تاثيري در عموميبودن آن نخواهد داشت.به تعبير ديگر رحمت بودن وجود پيامبر براي همه جهانيان جنبه مقتضي و فاعليت فاعل دارد و مسلما فعاليت نتيجه بستگي به قابليت قابل نيز دارد و تعبير به عالمين آنچنان مفهوم وسيعي دارد كه تمام انسانها را در تمام اعصار و قرون شامل مي شود لذا اين آيه را اشاره اي براي خاتميت پيامبر اسلام مي دانند چرا كه وجودش براي همه انسانهاي آينده تا پايان جهان، رحمت، رهبر، پيشوا و مقتدا است.)تفسير نمونه ج 13 سوره انبياء(و خداوند متعال جايي دیگر در قرآن مجيد در مورد شفقت، رافت و رحمت رسول الله مي فرمايند: »لقد جاءكم رسول من انفسكم عزيز عليهم ما عنتم حريص عليكم بالمؤمنين رؤف رحيم« )سوره توبه 128( ترجمه: اي مسلمانان آمده است نزد شما پيامبري از قبيله شما، سخت دشوار است بر وي رنج شما، حريص است بر هدايت شما و براي مسلمانان بخشنده و مهربان است.گفته شده از فضيلت رسول الله اين است كه الله تعالي دو اسم از اسماي بسيار زيبايش را به رسول الله صلي الله عليه و سلم عطا فرموده اند و ان اين است كه »بالمؤمنين رؤف رحيم« ترجمه: بر مؤمنين مهربان و بخشنده باش. )كتاب الشفاء قاضي عياض/ الشفقتا و الرحمة(روايت شده است كه روزي شخصي صحرا نشين نزد رسول الله صلي الله عليه وسلم آمد و از رسول خدا درخواست چيزي كرد و رسول خدا آنچه كه در دستش بود به وي داد، بعد از آن پرسيد: آيابه تو نيكي كردم؟ آن شخص در جواب رسول الله صلي الله عليه وسلم گفت: خير، كار پسنديده اي نكرديد. با اين حرفش اصحاب رسول خدا خشمگين شدند و بسويش بلند شدند پيامبر دست به طرف اصحابش اشاره كرد تا باز آيند سپس رسول الله صلي الله عليه وسلم وارد منزلش شد و براي آن صحرا نشين چيزي فرستاد و در مقابلش قرار گرفت و به او گفت: آيا به تو نيكي كردم؟ آن شخص در جواب گفت بله خداوند به شما و خانواده و خاندانتان جزاي خير عنايت فرمايد.رسول خدا صلي الله عليه وسلم خطاب به صحرا نشين عرض كرد: آنچه مي خواستي به من بگويي، گفتي و اين كلام تو باعث شد كه اصحاب من از تو ناراحت شوند؛ پس اگر دوست داري آنچه كه به من گفتي در مقابل آنها بازگو كن تا آن ناراحتي كه بسبب سخن تو در دل آنها بوجود آمده است از بين برود، آن صحرا نشين سخن رسول الله را قبول كرد و در فرداي آن روز يا در شبش رسول الله نزد اصحابش آمد و خطاب به آنها فرمود: آن اعرابي آنچه كه خواست به من گفت و من بر آن چيزي كه به او داده بودم افزودم و گمان كردم كه راضي شده است آيا به نظر شما ازمن راضي شده بود؟ اصحاب رسول خدا در جواب گفتند: بلهاز شما راضي شده بود و بر شما و خانواده و خاندانتان دعاي خير كردند. رسول خدا به اصحابش گفتند: مثال من و مثال اين شخص مانند شخصي است كه شترش وي را بر زمين زده است و مردم به قصد گرفتن شتر آنرا دنبال مي كنند در حالي كه هر لحظه به آن نزديك مي شوند در وجود آن شتر چيزي جز نفرت اضافه نمي كنند اينجاست كه صاحب شتر آن مردم را صدا مي زند و خطاب به آنها مي گويد: راه را ميان من و شترم باز كنيد چون من نسبت به شمابراي شترم مهربان ترم و در مورد آن آگاهي بيشتري دارم، زماني كه راه باز مي شود و آن شخص در مقابل شترش قرار مي گيرد از گياهان و علوفه هاي زمين بدستش مي گيرد و بسوي شترش دراز مي كند تا اينكه شتر بطرفش مي آيد و در مقابلش ميخوابد و آن شخص و وسايلش را بر آن مي بندد، اگر من شما را به خودتان مي سپردم از گفتار آن شخص بنا بر آنچه كه به من گفت شما او را مي كشتد در اين صورت او وارد جهنم مي شد،)رواه مسلم/ كتاب الفضائل/ حديث2313( ولي من نسبت به شمابراي افراد امتم بيشتر آگاهي دارم و مشكل آنها را مي دانم.احمد، مرسل كه خرد خاك اوست هر دو جهان بسته فتـراك اوســتخاك ذليلان، شـــده گـلـشـن به تـو چشـم غريبان، شـــده روشن به تولاجــرم آنجـــا كـه صـبا، تـاخـتـه لـشـكــر عـنـبـر عـلـم انـداخــتـــه)ابیاتی در وصف قرآن/ رحمت(و از فرط مهرباني و رحمتي كه رسول الله صلي الله عليه وسلم نسبت به امتش داشت اين بود كه بر آنها در مورد عبادات و شريعت دين بسيار آساني و راحتي قائل مي شد، بعضي از اوقاتنسبت به احكام الهی زياد پايبند نمي كرد زيرا مي ترسيد كه بر امتش فرض شود مانند قول رسول الله: »لو أن اشق علي امتي لامرتهم بالسواك مع كل وضوء« ترجمه: و اگر من از سختي بر امتم نمي ترسيدم آنها را به زدن مسواك همراه هر وضو امر مي كردم. و مانند حكم های ديگر مثل نماز نصف شب و نهي از صوم و صال ‹چند روز بدون سحر و افطار پي در پي روزه شدن› )رواهبخاري / كتاب الصوم(و همچنين رسول اكرم نزد پروردگار دعا و مناجات مي كرد و از او درخواست فرمود: »ايما رجل سببته او لعنته فجعل ذلك له زكاة و رحمة و صلاة و طهورا و قربة تقربه بها اليك يوم القيامة« )رواه بخاري/ كتاب الدعوات باب قول النبي من آذيته...(ترجمه: پروردگارا از هر آن شخصي كه من بيزاري جستم و لعنت من را براي آن شخص پاكي، رحمت، درود، پاك كنندگي قلب نزديكي قرار بده، آن نزديكي كه در روز قيامت به شما نزديك شود.و حالا رحمت و خير خواهي پيامبر اكرم را در سفري كه به طائف داشتند باز نگري مي كنيم:رسول اكرم صلي الله عليه وسلم يكايك بزرگان طائف را به اسلام دعوت دادند. اما آنان همگي گفتند از سرزمين ما خارج شو. هنگامي كه رسول خدا قصد مراجعت بسوي آنها را داشتند نابخردان و غلامان در پي پيامبر افتادند و بسوي آن حضرت سنگ پرتاب ميكردند و به وي فحاشي مي كردند و سنگهاي زيادي بر پاهاي مبارك آن حضرت اصابت كردند كه بر اثر آن نعلين وي به خون مباركش رنگين شد تا اينكه پيامبر ناگزير شد براي در امان ماندن وارد باغي شود، پيامبر در باغ در سايه اي بر روي زمين به ديواري تكيه داد و دعاي مشهورش را زمزمه كرد، كه از آن دعا معلوم مي شود كه خود را مقصر مي داند و از عجز و ناتواني خودش در بارگاه خداوند متعال دعا مي كند كه اين خود بيانگر وسعت رحمتش نسبت به امتش است. در همين وقت جبرئيل را ديد كه او راصدا مي زند و خطاب به پيامبر گفت: سخني را كه آن قوم به تو گفتند، الله تعالي هم آنرا شنيد و اينك ملك موكِّل بر كوهها را بسوي تو فرستاده تا هر آنچه بخواهي به او فرمان دهي. پيامبر در جواب فرمودند: آرزو مي كنم كه خداوند از نسلشان كساني بر آورد كه فقط خداوند يكتا را بپرستند و موجودي را شريك وي قرار ندهند. )رواه مسلم كتاب الجهاد و السير(در پاسخي كه پيامبر اسلام بر آن فرشته دادند شخصيت ممتاز و بي نظير آن حضرت، رحمت و خير خواهي براي امتش نمايانگر است و آن شخصيت جهاني، اميد و دل بسته به آن روزي كه شايد يكي از فرزندان آن قوم به راه اسلام پا نهد. )نويسنده مقاله(در شبستان حـرا خـــلـوت گزيد قوم و آئـييـن و حــكـومت آفريدماند شبها چشم او محروم زنوم تا به تخت خسروي خوابيد قومبوريا مــــمـنون خواب راحتش تاج كســــــري زير پاي امتش)كتاب السيرة عالمي ص 56(و در پايان رحمت رسول الله صلي الله عليه وسلم را نسبت به حيوانات به قلم مي آوريم. پيامبر اسلام براي جانوران حقوقي را تعيين كردند كه جانوران بي زبانند و بايد با آنها به خوبي رفتار كرد الله تعالي اين جانور را براي منافع انسان خلق كرده و در قرآنعظيم الشان مي فرمايد: »و الانعام خلقها لكم فيها منافع و منها تاكلون« )سوره نحل آيه 5( ترجمه: ما چهار پايان را براي شماخلق كرديم و در وجود آنها براي شما منافع زيادي است و شما از وجود آنها براي خوراك استفاده مي كنيد.و در حديثي آمده است كه رسول خدا جانوران را يك امت معرفي كرده است. قال رسول الله صلي الله عليه وسلم: »لولا الكلاب امة من الامم لامرت بقتلها« )روايت ابو داود و ترمذي – تفسير الخازن( ترجمه: اگر سگها امتي از امتهاي من نبودند من دستور به قتل آنها مي دادم.اسلام نسبت به بي عدالتي و بدرفتاري به حيوانات را شديداً رد كرده است.در حديثي آمده كه رسول الله صلي الله عليه وسلم فرمودند: كه در بني اسرائيل زني بود كه به خاطر يك گربه كه با او بدرفتاريكرده بود به جهنم رفت. )صحيح مسلم ج 3 ص 393(آن حضرت همانطور كه در تمام زندگي به انسانها تعليم داده است كه با هم حسن سلوك داشته باشند و اين حسن سلوك را نسبت بهجانوران هم دستور داده است كه به آنها دشنام ندهيد و بر آنها سختي نكنيد و در كشتن آنها راه آساني اختيار بكنيد. )السيرة عالميرحمت رسول الله نسبت به جانوران(و حالا بياييم وجدان خود را قاضي قرار دهيم و قوه بيداري خود را فعال كنيم بر آن شخصيتي كه محسن تمام مخلوقات است و در حقو حقوق همه انسانها و جنات و جانوران و تمامي موجودات جهان هيچگونه گفتاري را مبهم و هيچ رازي را پنهان قرار نداده است و براي همه )مسلمان و كافر( رحمت واقع شدند چطور ما به خود اجازه دهيم كه زنده باشيم و در مقابل چشمان ما به رسول ما توهين مي شود اي كاش قلمم آنقدر قدرت در وجودش مي بود كه با آن جگر ملحدان يهود و نصارا را پاره پاره مي كردم تا درس عبرتي براي ديگران باشد به اميد آن روز و به ياري خداوندمتعال.احسن منكم لم ترقط عيب كانك خلقت كما تـــــــشاءترجمه: خلق شدي تو در حالي كه بري از هر عيب هستي، گويا آنچنان خلق شده اي كه خودت مي خواستي.


+ نوشته شده در یک شنبه 12 آبان 1392برچسب:,ساعت 18:40 توسط احمد |
  <-PostCategory-> 

 حلم و بردباری و عفو و گذشت نبی رحمت تاریخ انتشار15 ارديبهشت 1387.در میان مقامات، هیچ مقامی ارزشمند تر و در عین حال پیچیده تر از منصب رهبری جامعه نیست. تا فردی دارای مجموعه ای از مکارم و سجایای انسانی و محاسن اخلاقی نباشد نمی تواندشایسته این مقام گردد، به عبارتی دیگر رهبر جامعه ی بشریت باید دارای مجموعه ای از خوبی های متفاوت باشد که در هر مناسبتی با روان شناسی و موقع شناسی کامل در هر فرصتی ابزار مناسب انرا بکار گیردنحمده و نصلی علی رسوله الکریمبلـــــــغ العلی بکمــاله کشف الدجی بجمالــهحسنت جمیع خصاله صـــلو عـــلیه و آلــهدر میان مقامات، هیچ مقامی ارزشمند تر و در عین حال پیچیده تر ازمنصب رهبری جامعه نیست. تا فردی دارای مجموعه ای از مکارم وسجایای انسانی و محاسن اخلاقی نباشد نمی تواند شایسته این مقام گردد، به عبارتی دیگر رهبر جامعه ی بشریت باید دارای مجموعه ای از خوبی های متفاوت باشد که در هر مناسبتی با روان شناسی و موقع شناسی کامل در هر فرصتی ابزار مناسب انرا بکار گیرد.رهبری پیامبر گرامی اسلامی بخاطر جهانی بودن آن از یک طرف، و خاتم و آخرین پیام آور الهی بودن ایشان از طرفی دیگر، با دشواریهای فراوانی همراه بود، اقوامی که هدایت آنها را به عهده گرفته بود، از نظر فرهنگ وتمدن، آگاهی و بینش، اخلاق وانضباط در یک سطح نبودند، خود این اختلافات امواجی از مشکلات را در راه رهبری او پدید آورده بود. خداوند به خاطر پیروزی بر این سختی ها او را با استعدادی بس فراوان که مظهر مجموعه ایمکارم انسانی بود، تربیت کرد.خداوند متعال در قرآن کریم با زیباترین و کاملترین بیانات رسول اکرم صلی الله علیه و سلم را معرفی را معرفی نموده و با عالی ترین صفات او را ستوده است.شخصیت جامع و چندی بعدی پیامبر اسلام و کمال و عظمت معرفتی،اخلاقی و وجودی آن حضرت صلی الله علیه و سلم، قرآن مجسم و ناطق است که بعنوان نماد مطلق و تام »انسان کامل« در میان آدمیان حجت و الگویی ماندگار می باشد.در قرآن برخی از سوره ها فقط در شان پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم نازل شده و برخی از سوره های دیگر هم به وجود مبارک آن حضرت تاویل شده است مثل سوره »یس« و سوره 47قرآن هم به نام آن حضرت نام نهاده شد است و علاوه بر اینها چندین سوره قرآن کریم ناظر به شان و جایگاه عظیم و مرتبه رفیعآن حضرت در پیشگاه خداوند متعال است. سوره های فتح، حجرات، نجم، قلم، مزمل، کوثر، انشراح، و ....هر کدام از این سوره ها و آیات نورانی آن مالا مال از حرمت و لطفی است که خالق متعال برای این برترین بنده مقرّب خود قائل ست که در اینجا به بعضی از آنها اشاره می شود:1- در همه جای قرآن اطاعت خدا و پیامبر اسلام در کنار هم مطرح و اطاعت از رسول خدا همان اطاعت خدا شمرده شده است: »و اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و احذروا فان تولیتم فاعلموا انما علی رسولنا البلاغ المبین«. )مائده 92(و در جایی دیگر می فرماید: »و من یطع الرسول فقد اطاع الله« )نساء 80(2- استجابت خود را همراه پیامبر ذکر می کند »یایها الذین امنوا استجیبوا لله و للرسول« )انفال 24(3- خداوند عزت را مخصوص ذات خود و پیامبر و مؤمنین می گرداند:»و لله العزة و لرسوله و للؤمنین« )منافقون 8(4- نصرت خود را همراه پیامبر ذکر می کند: »و ینصرون الله و رسوله« )حشر 8(صفات پیامبر در قرآنپیامبر گرامی را نمی توان با الفاظ و سخنان ناقص انسانها توصیف و تعریف کرد چون او هرگز در این واژه ها نمی گنجد، پس بر ماست که لب فرو ببندیم و از زبان قرآن به توصیف آنحضرت بپردازیم.اگر قرآن کریم مخاطبان خود را به تاسی و الگو پذیری از پیامبرفرا می خواند خود نیز خطوط روشنی را ترسیم کرده است و این توصیه ها و خطوط قرآن به پیامبر نشان می هد که پیروان آن حضرت چه مسائلی ار در زندگی خود باید سرمشق خویش قرار دهند تا بتوانند به قله ی کمال انسانیت نزدیک شوند، ما نیز از باب »و لکم فی رسول الله اسوة حسنة« جملاتی کوتاه در صفات حلم و بردباری، عفو گذشت نبی رحمت ذکر می کنیم.گذشت و بزرگ منشیخشونت و تند خویی و فقدان روح الغطاف و گذشت، رهبر یک جامعه را با مشکلات زیاد و سر انجام با شکست روبرو می سازد،ابراز رهبری، گشادگی روح و روان است.پیامبر به تصریح قرآن از نظر نرمش و انعطاف، انجا که یک رهبرباید از خود گذشت و نرمش نشان دهد در حد اعلی و راس این شیوه اخلاقی بود، قرآن یکی از علل پیروزی پیامبر را عطوفت و مهربانی او می شمرد و می فرماید »فبما رحمة من الله لنت لهم و لو کنت فضا غلیظ القلب لانفضوا من حولک فاعف عنهم واستغفر لهم و شاورهم فی الامر«)آل عمران 159( ترجمه: در پرتو رحمت الهی در برابر تندی آنها، نرم شدی واگر خشن و سنگدل بودی از اطراف تو پراکنده می شدند، از آنها در گذر و در باره آنان طلب آمرزش کن و در کارها با آنان مشورت بنما.در جایی دیگر قرآن راه نفوذ در مردم و قیام به وظایف رهبری را چنین بیان می کند: »و لا تستوی الحسنة و لا السیئة إدفع بالتی هی احسن فاذا الذی بینک و بینه عداوة کانه ولی حمیم * و ما یلقها الا الذین صبروا و ما یلقها الا ذو حظ عظیم« )فصلت 35- 34( ترجمه: هر گز بدی و نیکی یکسان نیست، بدی را با نیکی دفع کن تا دشمن سر سخت، بسان دوستان گرم صمیمی شوند، به این شیوه اخلاقی افرادی نائل می شوند که دارای صبر و بردباری و بهره عظیمی داشته باشند علت تاثیر این شوه اخلاقی از این جهت که افراد بدکار در انتظار انتقام و کیفر اند، آنگاهبر خلاف انتظارشان بدی را با خوبی پاسخ شنیدند وجدان ملامت گر آنان بیدار شده و از درون آنان را به باد انتقاد و سرزنش می گیرد، قران شیوه رفتار و اخلاق پیامبر را با مردم به خویش شایسته و آن را با لفظ عظیم توصیف می کند »و انک لعلی خلق عظیم« )قلم 4( ترجمه: تو خلق و خویش بسیار پسندیده ای داری. و از حضرت عایشه )رض( درخواست نمودند که اخلاق پیامبر گرامی را برای ما بیان کنید، او اظهار داشت آیا قران مجید را تلاوت نمی کنید: »ان خلق رسول الله صلی الله علیه وسلم کان القرآن« )ابو داود- باب الصلاة فی اللیل( ترجمه: قرآن نمونه عملی اخلاق ایشان است.مراتب عطوفت و مهربانی رسول اکرم در فتح مکه به روشنی تجلی نمود، آنگاه که مردم مکه سالیان درازی او را اذیت کرده و نبردهای خونینی در ضد او به راه انداخته بودند، دست یافت رو به آن کرد و گفت: چه می گویید و چه در باره من می اندیشید؟ مردم اسیر و بهت زده به یاد جوانمردی، و بزرگواری و اخلاق پسندیده ایشان افتادند و گفتند: »اخ کریم و ابن اخ کریم« ترجمه شما برادر گرامی و فرزند یک برادر گرامی هستید، ناگهان از بارگاه رسالت این اعلامیه صادر شد »لا تثریب علیکم الیوم اذهبوا فانتم الطلقاء« )فروغ جاویدان ص 517( ترجمه: امروز، روز رحمت است همگی شما را عفو کردم.آنکه بر اعدا در رحمت گشود مکه را پیغــــــام لا تثریبدادخوی زیبا و عطوفت انسان دوستی پیامبر پیوسته زبان زد جهانیان درطول قرون بوده و سراینده گان به مدح و ثنای او پرداختند و غالبا بر این شیوه اخلاقی ایشان تکیه کرده اند.بوصیری در قصیده ای بر این شیوه اخلاقی اشاره می کند و می گوید: »بر تمام پیامبران از نظر آفرینش و خوی برتری یافت و هیچ کدام در دانش و کرم به او نمی رسند چه زیبا آفرینشی و چه زیبا اخلاقی است کهب با زیبایی آمیخته و تبسمی بر لب دارد«.)شرح البرده ص 118(او با اخلاق زیبا و پسندیده خود تحقق بخش خطاب قرآنی است کهبه ایشان دستور می دهند:»واخفض جناحک لمن اتبعک من المؤمنین * فان عصوک فقل انی بری مما تعملون« )شعراء 215- 214(ترجمه: بار الها رحمت خود را بر مومنان فرود آورده و اگر کافرانبه مخالفت تو برخاستند بگو من از کارهای شما بیزارم.حلم و بردباریخداوند در اغاز بعثت پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم را از مسؤولیت سنگینی که بر عهده گرفته است اگاه ساخت و فرمودند : »انا سنلقی علیک قولا ثقیلا« )مزمل 5( ما گفتار سنگین را به شما وحی می کنیم.این قول سنگین رسالت جهانی ایشان است که ادای آن بر او و عمل به آن نیز بر رهروانش سنگین می باشد.انجام چنین رسالت خطیری بدون یک روح مقاوم و شکیبا و بردبار، امکان پذیر نیست از این جهت در آیات متعددی ایشان را به صبر و شکیبایی دعوت می نماید که به برخی از آنها اشاره می کنیم.در آغاز نزول وحی خداوند پیامبر رامورد خطاب قرار می دهد و می فرماید »و لربک فاصبر« )مدثر7( ترجمه: برای خداوند در طریق ابلاغ رسالت بردبار باشد. و در جای دیگر قرآن صبر و استقامت پیامبر صلی الله علیه و سلم را یاد آور شده و می فرماید:»فاصبر کما صبر او العظم من الرسل« )احقاف 35( ترجمه: بسان پیامبران اولو العظم صبر بنما. »فاستقم کما امرت و من تاب معک« )هود 112( ترجمه: همانگونه که فرمان یافته ای صبر کن.سراسر زندگی پیامبر صلی الله علیه و سلم با مشکلات همراه بود و آزارها و اذیت های فراوانی نسبت به او روا می داشتند. ایشان را سنگباران کرده و یاران او را شکنجه و به خودش دشنامو ناسزا گفتند. اما در مقابل این مشکلات صبور بود و حلم و بردباری را پیشه کرد و این باعث شد که دینش جهانی گردد.ما اندکی از آن را بطور نمونه تقدیم می داریم:حضرت انس بن مالک روایت می کند من با رسول الله راه می رفتم، ان حضرت لباس نجرانی که کناره هایش خشن بود بر تن داشتند.در همین حال یک عرب بدوی جلو آن حضرت صلی الله علیه وسلم راگرفت و ردای او را بزور کشید بطوری که من اثر کناره چادر را بر گردن حضرت صلی الله علیه وسلم مشاهده کردم، سپس گفت: ای »محمد« دستور بده از مال خدا که نزد شماست به من بدهند. رسول اکرم صلی الله علیه وسلم به سوی وی ملتفت شد و تبسم فرمود، سپس دستور داد به او چیزی داده شود. )رواه البخاری فی کتاب الجهاد و رواه الامام احمد فی مسند ج 3 ص 153(حضرت انس می گوید: هشتاد نفر از اهالی مکه از بالای کوه»التنعیم« به منظور اغفال و سوء قصد به رسول الله صلی الله علیه وسلم پایین آمدند، حضرت همگی را دستگیر کرد، اما زنده گذاشت. )رواه المسلم فی کتاب الجهاد و السیر باب قول الله تعالی هو الذی کف ایدیهم عنکم(رسول اکرم)ص( دارای چنان صفات بارزی بودند که دوست و دشمن همه نا چار به اقرار بدان بودند. پروفسور راما کریشا می نویسد: »شخصیت محمد را از همه جوانب و ابعادش نمی توان بررسی کرد ولی سعی می کنیم در حد توان خود صحنه های زیبایی از گوشه های مختلف زندگیش را به تصویر بکشیم. محمد نبی را می بینم که در عین حال جنگجو و مبارز است، محمد مرد عمل، محمد مرد سیاست، محمد حلیم و بردبار، محمد مصلح، محمد پناهگاه یتیمان و حمایت کننده بردگان، محمد آزاد کننده زنان. این همه موقعیت های شگفت انگیز زندگی وی که با روشهای مختلف مراحل زندگی انسانیت را تحت تاثیر خود قرار داده سزاوار است که او را پهلوان بنامیم«. )کتاب محمد النبی(وظیفه مسلمانانروز سه شنبه 1426/8/26 یکی از مجلات دانمارکی دوازده کاریکاتور از رسول اکرم منتشر کرد. »تکاد السموت یتفطرن منه و تنشق الارض و تخر الجبال هدا« )مریم 90( ترجمه: نزدیک است که آسمان ها از این سخن بشکافند و زمین پاره شود و کوهها بیفتند و پاره پاره شوند.3ای مسلمانان! ای احکام مسلمین و رجل سیاسی! ای طلاب علوم دینی! ای علماء امت! ای دانشجویان! ای دانش آموزان مسلمان و ای جوانان به خود بیایید و بنگرید که این انسانهای پست و ابناء خنازیر به چه شخصیت عظیمی توهین کرده اند.کسی که فخر موجودات، امام انبیاء و پیشوای رستگاران و رحمت عالمیان است. دیگر چه لذتی باقی می ماند وقتی که به مقام مقدس رسول الله صلی الله علیه وسلم توهین شود و کسی نباشد که از حریم آن حضرت دفاع کند.قسم به ذاتی که حضرت محمد صلی الله علیه وسلم را شرف داد کهاگر از بیان حق و دفاع از رسول الله صلی الله علیه وسلم و بیان کردن صفات ایشان دریغ کردیم، زیر خاک بودن با ایمان از زندگی بهتر استآنکه مهتاب از سر انگشت دو نیم رحمت او عـــام و اخلاقش عظیم از مـقـــام او اگــــر دور ایـســـتی از میان مـــعشر مـــــا نـــیســــتی


+ نوشته شده در یک شنبه 12 آبان 1392برچسب:,ساعت 18:33 توسط احمد |
  <-PostCategory-> 

 جهان سوم جایی است که مردمش به جای حل مشکلاتشان سعی می کنند به بهترین شکل خودرا با ان تطبیق دهند...


+ نوشته شده در جمعه 10 آبان 1392برچسب:,ساعت 12:15 توسط احمد |
  <-PostCategory-> 
غیرازخدا به هرچیزامید داشته باشی خداازهمان چیزناامیدت می کند
+ نوشته شده در سه شنبه 7 آبان 1392برچسب:,ساعت 11:57 توسط احمد |
  <-PostCategory-> 
هرکس که دنبال دوست بی عیب میگردد بی گمان او دیوانه است
+ نوشته شده در سه شنبه 7 آبان 1392برچسب:,ساعت 11:21 توسط احمد |
  <-PostCategory-> 
به تجدیدی قناعت کن که ممتازی خطردارد
+ نوشته شده در سه شنبه 7 آبان 1392برچسب:,ساعت 10:2 توسط احمد |
  <-PostCategory-> 

 ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﺣﺪﯾﺚ ﻏﺪﯾﺮ ﺍﺯ ﻣﻨﻈﺮ

ﺍﻫﻞ ﺳﻨﺖ
ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺍﻧﺘﺸﺎﺭ 03 ﺁﺑﺎﻥ .1392
ﺍﮔﺮ ﻫﺪﻑ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺟﻤﻠﻪ ﺑﯿﺎﻥ ﺍﻣﺎﻣﺖ
ﻋﻠﯽ ﻣﯽﺑﻮﺩ، ﭘﺲ ﭼﻨﯿﻦ ﺍﻣﺮ ﻣﻬﻢ ﻭ
ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﺳﺎﺯﯼ ﻣﯽﺑﺎﯾﺴﺘﯽ ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ
ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻭ ﺩﺭ ﻣﺮﺍﺳﻢ ﺣﺞ ﻭ ﺩﺭ
ﺣﻀﻮﺭ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﯾﮏﺻﺪ ﻫﺰﺍﺭ ﻧﻔﺮ ﺑﻪ
ﻃﻮﺭ ﺻﺮﯾﺢ ﻭ ﺩﺭ ﺧﻄﺒﻪﯼ ﻋﺮﻓﻪ ﺑﯿﺎﻥ
ﻣﯽﺷﺪ، ﭼﻮﻥ ﺩﺭ ﺁﻥﺟﺎ ﻏﯿﺮ ﺍﺯ ﺣﺠﺎﺝ
ﻣﺪﯾﻨﻪ؛ ﺣﺠﺎﺝ ﻣﮑﻪ، ﯾﻤﻦ، ﻧﺠﺪ، ﻃﺎﯾﻒ
ﻭ… ﺣﻀﻮﺭ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﻭ ﺩﺭ ﻣﺤﻞ ﻏﺪﯾﺮ
ﺳﻪ ـ ﭼﻬﺎﺭ ﮐﯿﻠﻮﻣﺘﺮﯼ ﺟﺤﻔﻪ ﮐﻪ ﺩﺭ
۱۸۳ ﮐﯿﻠﻮﻣﺘﺮﯼ ﻣﮑﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺭﺩ، ﺗﻨﻬﺎ
ﺳﺎﮐﻨﺎﻥ ﻣﺪﯾﻨﻪ ﻭ ﻣﻨﺎﻃﻖ ﻫﻢﺟﻮﺍﺭ
ﻫﻤﺮﺍﻩ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺻﻠﯽٰ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﯿﻪ ﻭﺳﻠﻢ
ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﻣﮑﯿﺎﻥ ﺩﺭ ﻣﮑﻪ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ
ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺳﺎﯾﺮ ﻣﻨﺎﻃﻖ، ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ
ﺑﻪ ﻣﺤﻞﻫﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﻣﺴﺄﻟﻪﯼ
ﺟﺎﻧﺸﯿﻨﯽ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺻﻠﻰٰ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﯿﻪ
ﻭﺳﻠﻢ ﮐﻤﺘﺮ ﺍﺯ ﺗﻌﯿﯿﻦ ﺭﻫﺒﺮ ﻭ ﺭﺋﯿﺲ
ﺟﻤﻬﻮﺭ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻣﺴﯿﺮ ﺳﻔﺮ ﺑﺎ
ﻧﻄﻖ ﻣﺒﻬﻢ ﻭ ﺳﺮﺑﺴﺘﻪ ﺗﻌﯿﯿﻦ ﺷﻮﺩ !
ﻣَﻦْ ﮐُﻨْﺖُ ﻣَﻮﻟَﺎﻩُ ﻓَﻌَﻠِﯽٌّ ﻣَﻮﻟَﺎﻩُ
ﻣﺘﻦ ﺣﺪﯾﺚ » ﻣَﻦْ ﮐُﻨْﺖُ ﻣَﻮﻟَﺎﻩُ ﻓَﻌَﻠِﯽٌّ
ﻣَﻮﻟَﺎﻩُ « ﺻﺤﯿﺢ ﻭ ﺑﺎ ﺍﺳﺎﻧﯿﺪ ﻣﺨﺘﻠﻒ
ﺭﻭﺍﯾﺖ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ » ﺑﺮﺧﯽ ﺍﺯ ﻃﺮﻕ
ﺁﻥ ﺻﺤﯿﺢ ﻭ ﺑﻌﻀﯽ ﺣﺴﻦ ﺍﺳﺖ .«
)ﻓﺘﺢ ﺍﻟﺒﺎﺭﯼ ﺍﺑﻦ ﺣﺠﺮ : ۷ / ۷۴ (
ﻣﺸﺮﻭﺡ ﺣﺪﯾﺚ ﻏﺪﯾﺮ
٭ ﻋَﻦِ ﺍﻟْﺒَﺮَﺍﺀِ ﺑْﻦِ ﻋَﺎﺯِﺏٍ ﻗَﺎﻝَ : ﮐُﻨَّﺎ ﻣَﻊَ
ﺭَﺳُﻮﻝِ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﺻَﻠَّﻰٰ ﺍﻟﻠﻪُ ﻋَﻠَﯿْﻪِ ﻭَﺳَﻠَّﻢَ ﻓِﯽ
ﺳَﻔَﺮٍ ﻓَﻨَﺰَﻟْﻨَﺎ ﺑِﻐَﺪِﯾﺮِ ﺧُﻢٍّ، ﻓَﻨُﻮﺩِﯼَ ﻓِﯿﻨَﺎ
ﺍﻟﺼَّﻠَﺎﺓُ ﺟَﺎﻣِﻌَﺔٌ ﻭَﮐُﺴِﺢَ ﻟِﺮَﺳُﻮﻝِ ﺍﻟﻠَّﻪِ
ﺻَﻠَّﻰٰ ﺍﻟﻠﻪُ ﻋَﻠَﯿْﻪِ ﻭَﺳَﻠَّﻢَ ﺗَﺤْﺖَ ﺷَﺠَﺮَﺗَﯿْﻦِ
ﻓَﺼَﻠَّﻰٰ ﺍﻟﻈُّﻬْﺮَ ﻭَﺃَﺧَﺬَ ﺑِﯿَﺪِ ﻋَﻠِﯽٍّ ﺭَﺿِﯽَ ﺍﻟﻠﻪُ
ﺗَﻌَﺎﻟَﻰٰ ﻋَﻨْﻪُ ﻓَﻘَﺎﻝَ : » ﺃَﻟَﺴْﺘُﻢْ ﺗَﻌْﻠَﻤُﻮﻥَ ﺃَﻧِّﯽ
ﺃَﻭْﻟَﻰٰ ﺑِﺎﻟْﻤُﺆْﻣِﻨِﯿﻦَ ﻣِﻦْ ﺃَﻧْﻔُﺴِﻬِﻢْ؟ « ﻗَﺎﻟُﻮﺍ :
ﺑَﻠَﻰٰ . ﻗَﺎﻝَ : »ﺃَﻟَﺴْﺘُﻢْ ﺗَﻌْﻠَﻤُﻮﻥَ ﺃَﻧِّﯽ ﺃَﻭْﻟَﻰٰ
ﺑِﮑُﻞِّ ﻣُﺆْﻣِﻦٍ ﻣِﻦْ ﻧَﻔْﺴِﻪِ؟« ﻗَﺎﻟُﻮﺍ : ﺑَﻠَﻰٰ .
ﻗَﺎﻝَ : ﻓَﺄَﺧَﺬَ ﺑِﯿَﺪِ ﻋَﻠِﯽٍّ، ﻓَﻘَﺎﻝَ : »ﻣَﻦْ ﮐُﻨْﺖُ
ﻣَﻮْﻟَﺎﻩُ ﻓَﻌَﻠِﯽٌّ ﻣَﻮْﻟَﺎﻩُ، ﺍﻟﻠّٰﻬُﻢَّ ﻭَﺍﻝِ ﻣَﻦْ ﻭَﺍﻟَﺎﻩُ
ﻭَﻋَﺎﺩِ ﻣَﻦْ ﻋَﺎﺩَﺍﻩُ «. ﻗَﺎﻝَ : ﻓَﻠَﻘِﯿَﻪُ ﻋُﻤَﺮُ ﺑَﻌْﺪَ
ﺫٰﻟِﮏَ، ﻓَﻘَﺎﻝَ : ﻫَﻨِﯿﺌًﺎ ﯾَﺎ ﺍﺑْﻦَ ﺃَﺑِﯽ ﻃَﺎﻟِﺐٍ
ﺃَﺻْﺒَﺤْﺖَ ﻭَﺃَﻣْﺴَﯿْﺖَ ﻣَﻮْﻟَﻰٰ ﮐُﻞِّ ﻣُﺆْﻣِﻦٍ
ﻭَﻣُﺆْﻣِﻨَﺔٍ . )ﻣﺴﻨﺪ ﺃﺣﻤﺪ : ۱۸۴۷۹ (
ﺑﺮﺍﺀ ﺑﻦ ﻋﺎﺯﺏ ﺭﺿﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻨﻪ ﻣﯽ
ﮔﻮﯾﺪ : ﻣﺎ ﺩﺭ ﺳﻔﺮﯼ ﺑﺎ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺻﻠﻰٰ
ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﯿﻪ ﻭﺳﻠﻢ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺑﻮﺩﯾﻢ، ﭘﺲ ﺩﺭ
ﻏﺪﯾﺮ ﺧﻢ ﺗﻮﻗﻒ ﻧﻤﻮﺩﯾﻢ، ﺑﺮﺍﯼ ﺟﻤﺎﻋﺖ
ﻧﻤﺎﺯ ﺍﻋﻼﻥ ﺷﺪ ﻭ ﺯﯾﺮ ﺩﻭ ﺩﺭﺧﺖ ﺟﺎﯾﯽ
ﺑﺮﺍﯼ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺻﻠﻰٰ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﯿﻪ ﻭﺳﻠﻢ
ﺟﺎﺭﻭ ﮐﺮﺩﻧﺪ. ﺁﻥﺣﻀﺮﺕ ﺻﻠﻰٰ ﺍﻟﻠﻪ
ﻋﻠﯿﻪ ﻭﺳﻠﻢ ﻧﻤﺎﺯ ﻇﻬﺮ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻧﺪ ﻭ
ﺩﺳﺖ ﻋﻠﯽ ﺭﺿﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻨﻪ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ
ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﺁﯾﺎ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﯿﺪ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺍﺯ
ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﺑﻪ ﻧﺴﺒﺖ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﻧﺰﺩﯾﮏﺗﺮ
ﻫﺴﺘﻢ؟
ﺻﺤﺎﺑﻪ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩﻧﺪ : ﺑﻠﯽ .
ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﻣﮕﺮ ﻧﻤﯽﺩﺍﻧﯿﺪ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺑﻪ ﻫﺮ
ﻣﺆﻣﻨﯽ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺵ ﻧﺰﺩﯾﮏﺗﺮ ﻫﺴﺘﻢ؟
ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩﻧﺪ : ﺑﻠﯽ .
ﺳﭙﺲ ﺩﺳﺖ ﻋﻠﯽ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ :
» ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺩﻭﺳﺖ ﺍﻭ ﻫﺴﺘﻢ، ﻋﻠﯽ
ﺩﻭﺳﺖ ﺍﻭﺳﺖ . ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ ! ﺩﻭﺳﺖ
ﺑﺪﺍﺭ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻋﻠﯽ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺑﺪﺍﺭﺩ
ﻭ ﺩﺷﻤﻦ ﺑﺪﺍﺭ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻋﻠﯽ
ﺩﺷﻤﻨﯽ ﮐﻨﺪ «.
ﺭﺍﻭﯼ ﻣﯽﮔﻮﯾﺪ : ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺟﺮﯾﺎﻥ
ﺣﻀﺮﺕ ﻋﻤﺮ ﺑﺎ ﺣﻀﺮﺕ ﻋﻠﯽ ﻣﻼﻗﺎﺕ
ﮐﺮﺩ ﻭ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﮔﻔﺖ : ﻣﺒﺎﺭﮐﺖ ﺑﺎﺩ ﺍﯼ
ﭘﺴﺮ ﺍﺑﻮﻃﺎﻟﺐ ! ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﻫﺮ ﻣﺮﺩ ﻭ
ﺯﻥ ﻣﺆﻣﻦ ﮔﺸﺘﯽ.
٭ ﻋَﻦْ ﺑُﺮَﯾْﺪَﺓَ ﻗَﺎﻝَ : ﻏَﺰَﻭْﺕُ ﻣَﻊَ ﻋَﻠِﯽٍّ
ﺍﻟْﯿَﻤَﻦَ ﻓَﺮَﺃَﯾْﺖُ ﻣِﻨْﻪُ ﺟَﻔْﻮَﺓً، ﻓَﻠَﻤَّﺎ ﻗَﺪِﻣْﺖُ
ﻋَﻠَﻰٰ ﺭَﺳُﻮﻝِ ﺍﻟﻠﻪِ ﺻَﻠَّﻰٰ ﺍﻟﻠﻪُ ﻋَﻠَﯿْﻪِ ﻭَﺳَﻠَّﻢَ
ﺫَﮐَﺮْﺕُ ﻋَﻠِﯿًّﺎ ﻓَﺘَﻨَﻘَّﺼْﺘُﻪُ، ﻓَﺮَﺃَﯾْﺖُ ﻭَﺟْﻪَ
ﺭَﺳُﻮﻝِ ﺍﻟﻠﻪِ ﺻَﻠَّﻰٰ ﺍﻟﻠﻪُ ﻋَﻠَﯿْﻪِ ﻭَﺳَﻠَّﻢَ
ﯾَﺘَﻐَﯿَّﺮُ، ﻓَﻘَﺎﻝَ : » ﯾَﺎ ﺑُﺮَﯾْﺪَﺓُ ! ﺃَﻟَﺴْﺖُ ﺃَﻭْﻟَﻰٰ
ﺑِﺎﻟْﻤُﺆْﻣِﻨِﯿﻦَ ﻣِﻦْ ﺃَﻧْﻔُﺴِﻬِﻢْ؟« ﻗُﻠْﺖُ: ﺑَﻠَﻰٰ ﯾَﺎ
ﺭَﺳُﻮﻝَ ﺍﻟﻠﻪِ ! ﻗَﺎﻝَ : »ﻣَﻦْ ﮐُﻨْﺖُ ﻣَﻮْﻟَﺎﻩُ
ﻓَﻌَﻠِﯽٌّ ﻣَﻮْﻟَﺎﻩُ «. )ﻣﺴﻨﺪ ﺃﺣﻤﺪ : ۲۲۹۴۵ (
ﺑﺮﯾﺪﻩ ﻣﯽﮔﻮﯾﺪ: ﺑﺎ ﻋﻠﯽ ﺩﺭ ﺟﻬﺎﺩ ﯾﻤﻦ
ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺳﺨﺘﯽﺍﯼ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ
ﻧﻤﻮﺩﻡ، ﻭﻗﺘﯽ ﭘﯿﺶ ﺁﻥﺣﻀﺮﺕ ﺻﻠﻰ
ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﯿﻪ ﻭﺳﻠﻢ ﺁﻣﺪﻡ، ﻧﺎﻡ ﻋﻠﯽ ﺭﺍ
ﮔﺮﻓﺘﻢ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭ ﻋﯿﺐﺟﻮﯾﯽ ﮐﺮﺩﻡ،
ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﭼﻬﺮﻩﯼ ﺁﻥﺣﻀﺮﺕ ﺻﻠﻰ ﺍﻟﻠﻪ
ﻋﻠﯿﻪ ﻭﺳﻠﻢ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ. ﭘﺲ
ﺁﻥﺣﻀﺮﺕ ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﺍﯼ ﺑﺮﯾﺪﻩ ! ﺁﯾﺎ ﻣﻦ
ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﺁﻧﺎﻥ
ﻧﺰﺩﯾﮏﺗﺮ ﻧﯿﺴﺘﻢ؟
ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩﻡ : ﺑﻠﯽ، ﯾﺎ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ .
ﺁﻥﺣﻀﺮﺕ ﻓﺮﻣﻮﺩ : »ﻫﺮ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺩﻭﺳﺖ
ﻭ ﯾﺎﻭﺭ ﻭﯼﺍﻡ، ﻋﻠﯽ ﺩﻭﺳﺖ ﻭ ﯾﺎﻭﺭ ﻭﯼ
ﺍﺳﺖ؛ ﯾﺎ ﻫﺮ ﮐﺲ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﻭ ﯾﺎﻭﺭ
ﻣﻦ ﺍﺳﺖ، ﻋﻠﯽ ﺩﻭﺳﺖ ﻭ ﯾﺎﻭﺭ ﻭﯼ
ﺍﺳﺖ «.
٭ ﺑﻌﻀﯽ ﺍﺯ ﻋﻠﻤﺎ ﭼﻨﯿﻦ ﻧﻘﻞ ﮐﺮﺩﻩﺍﻧﺪ
ﮐﻪ ﺍﺳﺎﻣﻪ ﺑﻦ ﺯﯾﺪ، ﺑﻪ ﻋﻠﯽ ﮔﻔﺖ : ﺗﻮ
ﻣﻮﻻﯼ ﻣﻦ ﻧﯿﺴﺘﯽ، ﻣﻮﻻﯼ ﻣﻦ ﭘﯿﻐﻤﺒﺮ
ﺻﻠﻰٰ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﯿﻪ ﻭﺳﻠﻢ ﺍﺳﺖ .
ﺁﻥﺣﻀﺮﺕ ﻭﯼ ﺭﺍ ﺗﻮﺑﯿﺦ ﻧﻤﻮﺩ ﻭ
ﻓﺮﻣﻮﺩ : »ﻣَﻦْ ﮐُﻨْﺖُ ﻣَﻮﻟَﺎﻩُ ﻓَﻌَﻠِﯽٌّ ﻣَﻮﻟَﺎﻩُ« ،
ﻭ ﻧﯿﺰ ﮔﻔﺘﻪﺍﻧﺪ : ﺍﯾﻦ ﺳﺨﻦ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺯﯾﺪ
ﮔﻔﺖ؛ ﺯﯾﺮﺍ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺳﺮﭘﺮﺳﺘﯽ ﺩﺧﺘﺮ
ﺣﻀﺮﺕ ﺣﻤﺰﻩ، ﺑﺎ ﻋﻠﯽ ﻣﻨﺎﺯﻋﻪ ﻣﯽﮐﺮﺩ .
)ﺍﻟﻤﻌﺘﻤﺪ (
ﻣﻨﻈﻮﺭ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺻﻠﻰٰ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﯿﻪ ﻭﺳﻠﻢ
ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪﯼ ﻓﻮﻕ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ
ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺑﺎﯾﺪ ﻋﻠﯽ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺑﺪﺍﺭﻧﺪ؛ ﻧﻪ
ﺩﺷﻤﻦ . ﭼﻨﺎﻥﮐﻪ ﺍﺯ ﺳﺒﺐ ﺍﯾﺮﺍﺩ ﺍﯾﻦ
ﺧﻄﺒﻪ ﻭﺍﺿﺢ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺮﺧﯽ ﺍﺯ
ﺣﻀﺮﺕ ﻋﻠﯽ ﺭﺿﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻨﻪ ﺷﮑﺎﯾﺖ
ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺍﻧﺘﻘﺎﺩ ﮐﺮﺩﻧﺪ، ﭘﺲ
ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺻﻠﻰٰ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﯿﻪ ﻭﺳﻠﻢ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ
ﺟﻤﻠﻪ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺩﻓﺎﻉ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﮐﺪﻭﺭﺕﻫﺎ ﻭ
ﺩﺷﻤﻨﯽﻫﺎ ﺭﺍ ﺭﻓﻊ ﻧﻤﻮﺩ ﻭ ﺷﺨﺼﯿﺖ
ﺑﺎﺭﺯ ﻋﻠﯽ ﺭﺍ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﻌﺮﻓﯽ
ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﺪﺑﯿﻨﯽﻫﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻣﻤﮑﻦ ﺑﻮﺩ
ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺟﻨﺎﺏ ﺑﻮﺟﻮﺩ ﺁﻣﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ
ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ﺑﺮﺩ ﻭ ﻭﺟﻮﺏ ﺩﻭﺳﺘﯽ ﻭ ﻣﺤﺒﺖ
ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﯾﺎﺩﺁﻭﺭﯼ ﮐﺮﺩ . ) ﻧﮕﺎ : ﻓﺘﺢ
ﺍﻟﺒﺎﺭﯼ : ۲/ ۶۶ ؛ ﻣﺴﻨﺪ ﺍﺣﻤﺪ : ۵ / ۳۵۰ ـ
۳۵۶؛ ﻣﺴﻠﻢ : ۱۲۸۱، ﻣﺴﺘﺪﺭﮎ : ۳ / ۱۰۹ ﻭ
۱۱۱؛ ﻣﺠﻤﻊ ﺍﻟﺰﻭﺍﺋﺪ : ۹/ ۱۲۷ ، ﺍﻟﺒﺪﺍﯾﺔ
ﻭﺍﻟﻨﻬﺎﯾﺔ : ۵ / ۹۵ (
٭ ﺣﺪﯾﺚ ﻏﺪﯾﺮ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺣﺪﯾﺚ
ﻫﻢﻣﻌﻨﺎﺳﺖ : ﻋَﻦْ ﺯِﺭٍّ ﻗَﺎﻝَ : ﻗَﺎﻝَ ﻋَﻠِﻰٌّ :
» ﻭَﺍﻟَّﺬِﻯ ﻓَﻠَﻖَ ﺍﻟْﺤَﺒَّﺔَ ﻭَﺑَﺮَﺃَ ﺍﻟﻨَّﺴَﻤَﺔَ ﺇِﻧَّﻪُ
ﻟَﻌَﻬْﺪُ ﺍﻟﻨَّﺒِﻰِّ ﺍﻷُﻣِّﻰِّ – ﺻَﻠَّﻰٰ ﺍﻟﻠﻪُ ﻋَﻠَﯿْﻪِ
ﻭَﺳَﻠَّﻢَ – ﺇِﻟَﻰَّ ﺃَﻥْ ﻻَ ﯾُﺤِﺒَّﻨِﯽ ﺇِﻻَّ ﻣُﺆْﻣِﻦٌ
ﻭَﻻَ ﯾُﺒْﻐِﻀَﻨِﯽ ﺇِﻻَّ ﻣُﻨَﺎﻓِﻖٌ «. ) ﺻﺤﯿﺢ
ﻣﺴﻠﻢ : ۲۴۹ (
ﻋﻠﯽ ﺭﺿﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻨﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻗﺴﻢ ﺑﻪ
ﺁﻥﮐﻪ ﺩﺍﻧﻪ ﺭﺍ ﺷﮑﺎﻓﺖ ﻭ ﺭﻭﺡ ﺭﺍ ﺁﻓﺮﯾﺪ؛
ﻫﻤﺎﻧﺎ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺻﻠﻰٰ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﯿﻪ ﻭﺳﻠﻢ ﺑﻪ
ﻣﻦ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﮐﺴﯽ ﻣﺮﺍ ﺟﺰ ﻣﺮﺩ
ﺍﯾﻤﺎﻥﺩﺍﺭ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﻤﯽﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﮐﺴﯽ ﺟﺰ
ﻣﻨﺎﻓﻖ ﺍﺯ ﻣﻦ ﻧﻔﺮﺕ ﻧﻤﯽﮐﻨﺪ .
ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺧﻠﻔﺎﯼ ﺛﻼﺛﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺻﺤﺎﺑﻪ ﻭ
ﻣﺮﺩﻡ ﺑﻪ ﺗﺒﻌﯿﺖ ﺍﺯ ﺣﮑﻢ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ، ﻋﻠﯽ
ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ؛ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺭﻭ ﺣﻀﺮﺕ
ﻋﻠﯽ ﻧﯿﺎﺯﯼ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻧﮑﺮﺩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ
ﻋﺼﺮ ﻣﺒﺎﺭﮎ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺣﺪﯾﺚ ﺍﺳﺘﺪﻻﻝ
ﻧﻤﺎﯾﺪ ﺗﺎ ﺍﯾﻦﮐﻪ ﺩﺭ ﻋﻬﺪ ﺧﻼﻓﺘﺶ
ﺑﺮﺧﯽ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﺒﻐﻮﺽ ﺩﺍﻧﺴﺘﻨﺪ، ﺩﺭ
ﺍﯾﻦ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺣﻀﺮﺕ ﻋﻠﯽ ﺭﺿﯽ ﺍﻟﻠﻪ
ﻋﻨﻪ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺣﺪﯾﺚ ﺍﺣﺘﺠﺎﺝ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﺑﻪ
ﺣﮑﻢ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺻﻠﻰٰ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﯿﻪ ﻭﺳﻠﻢ
ﺑﺎﯾﺪ ﻣﺮﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﺪ، ﻧﻪ
ﺩﺷﻤﻦ؛ ﻋَﻦْ ﻋَﺒْﺪِ ﺍﻟﺮَّﺣْﻤٰﻦِ ﺑْﻦِ ﺃَﺑِﯽ ﻟَﯿْﻠَﻰٰ
ﻗَﺎﻝَ : ﺷَﻬِﺪْﺕُ ﻋَﻠِﯿًّﺎ ﺭَﺿِﯽَ ﺍﻟﻠﻪُ ﻋَﻨْﻪُ ﻓِﯽ
ﺍﻟﺮَّﺣَﺒَﺔِ ﯾَﻨْﺸُﺪُ ﺍﻟﻨَّﺎﺱَ : ﺃَﻧْﺸُﺪُ ﺍﻟﻠﻪَ ﻣَﻦْ
ﺳَﻤِﻊَ ﺭَﺳُﻮﻝَ ﺍﻟﻠﻪِ ﺻَﻠَّﻰٰ ﺍﻟﻠﻪُ ﻋَﻠَﯿْﻪِ ﻭَﺳَﻠَّﻢَ
ﯾَﻘُﻮﻝُ ﯾَﻮْﻡَ ﻏَﺪِﯾﺮِ ﺧُﻢٍّ : » ﻣَﻦْ ﮐُﻨْﺖُ ﻣَﻮْﻟَﺎﻩُ
ﻓَﻌَﻠِﯽٌّ ﻣَﻮْﻟَﺎﻩُ « ؟ ﻗَﺎﻝَ ﻋَﺒْﺪُ ﺍﻟﺮَّﺣْﻤٰﻦِ: ﻓَﻘَﺎﻡَ
ﺍﺛْﻨَﺎ ﻋَﺸَﺮَ ﺑَﺪْﺭِﯾًّﺎ ﮐَﺄَﻧِّﯽ ﺃَﻧْﻈُﺮُ ﺇِﻟَﻰٰ ﺃَﺣَﺪِﻫِﻢْ،
ﻓَﻘَﺎﻟُﻮﺍ : ﻧَﺸْﻬَﺪُ ﺃَﻧَّﺎ ﺳَﻤِﻌْﻨَﺎ ﺭَﺳُﻮﻝَ ﺍﻟﻠﻪِ
ﺻَﻠَّﻰٰ ﺍﻟﻠَّﻪُ ﻋَﻠَﯿْﻪِ ﻭَﺳَﻠَّﻢَ ﯾَﻘُﻮﻝُ ﯾَﻮْﻡَ ﻏَﺪِﯾﺮِ
ﺧُﻢٍّ: »ﺃَﻟَﺴْﺖُ ﺃَﻭْﻟَﻰٰ ﺑِﺎﻟْﻤُﺆْﻣِﻨِﯿﻦَ ﻣِﻦْ
ﺃَﻧْﻔُﺴِﻬِﻢْ ﻭَﺃَﺯْﻭَﺍﺟِﯽ ﺃُﻣَّﻬَﺎﺗُﻬُﻢْ؟ ﻓَﻘُﻠْﻨَﺎ : ﺑَﻠَﻰٰ
ﯾَﺎ ﺭَﺳُﻮﻝَ ﺍﻟﻠﻪِ . ﻗَﺎﻝَ : ﻓَﻤَﻦْ ﮐُﻨْﺖُ ﻣَﻮْﻟَﺎﻩُ
ﻓَﻌَﻠِﯽٌّ ﻣَﻮْﻟَﺎﻩُ، ﺍﻟﻠّٰﻬُﻢَّ ﻭَﺍﻝِ ﻣَﻦْ ﻭَﺍﻟَﺎﻩُ ﻭَﻋَﺎﺩِ
ﻣَﻦْ ﻋَﺎﺩَﺍﻩُ «. )ﻣﺴﻨﺪ ﺍﺣﻤﺪ: ۹۶۱ (
ﻋﺒﺪﺍﻟﺮﺣﻤٰﻦ ﺑﻦ ﺍﺑﻮﻟﯿﻠﻰٰ ﻣﯽﮔﻮﯾﺪ : ﺩﺭ
ﻣﮑﺎﻥ ﺭﺣﺒﻪ ﺑﺎ ﻋﻠﯽ ﺭﺿﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻨﻪ
ﺣﻀﻮﺭ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﮐﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﻗﺴﻢ
ﻣﯽﺩﺍﺩ : ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺳﻮﮔﻨﺪ ﻣﯽﺩﻫﻢ، ﻫﺮ
ﮐﻪ ﺍﺯ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺻﻠﻰٰ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﯿﻪ ﻭﺳﻠﻢ
ﺷﻨﯿﺪﻩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﻏﺪﯾﺮ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ :
ﻫﺮ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺩﻭﺳﺖ ﺍﻭ ﻫﺴﺘﻢ، ﭘﺲ ﻋﻠﯽ
ﺩﻭﺳﺖ ﺍﻭﺳﺖ.
ﭘﺲ ﺩﻭﺍﺯﺩﻩ ﺻﺤﺎﺑﯽ ﺑﺪﺭﯼ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪﻧﺪ
ﻭ ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﮔﻮﺍﻫﯽ ﻣﯽ ﺩﻫﯿﻢ ﮐﻪ ﺍﺯ
ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﺻﻠﻰٰ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﯿﻪ ﻭﺳﻠﻢ
ﺷﻨﯿﺪﯾﻢ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﻏﺪﯾﺮ ﺧﻢ ﻓﺮﻣﻮﺩ :
ﺁﯾﺎ ﻣﻦ ﺍﺯ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ
ﻭ ﻫﻤﺴﺮﺍﻥﺷﺎﻥ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﺍﻥﺷﺎﻥ ﻧﺰﺩﯾﮏﺗﺮ
ﻧﯿﺴﺘﻢ؟ ﭘﺲ ﮔﻔﺘﯿﻢ : ﺑﻠﯽ ﯾﺎ ﺭﺳﻮﻝ
ﺍﻟﻠﻪ . ﺁﻥﺣﻀﺮﺕ ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻣﻦ
ﺩﻭﺳﺖ ﺍﻭ ﻫﺴﺘﻢ، ﻋﻠﯽ ﺩﻭﺳﺖ ﺍﻭﺳﺖ؛
ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ ! ﺩﻭﺳﺖ ﺑﺪﺍﺭ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ
ﺩﻭﺳﺖ ﺑﺪﺍﺭﺩ ﻭ ﺩﺷﻤﻦ ﺩﺍﺭ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ
ﺑﺎ ﺍﻭ ﺩﺷﻤﻨﯽ ﮐﻨﺪ .
ﺩﺭ ﺻﺤﯿﺢ ﺍﺑﻦ ﺣﺒﺎﻥ ﺁﻣﺪﻩ ﮐﻪ
ﻓﺎﺻﻠﻪﯼ ﺑﯿﻦ ﺍﯾﻦ ﮔﻔﺘﻪﯼ ﻋﻠﯽ ﻭ ﻭﻓﺎﺕ
ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺻﺪ ﺭﻭﺯ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ.
ﺣﺪﯾﺚ ﻏﺪﯾﺮ ﺭﺑﻄﯽ ﺑﻪ ﺧﻼﻓﺖ ﻧﺪﺍﺭﺩ
ﺍﺳﺘﺪﻻﻝ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺣﺪﯾﺚ ﺑﺮ ﺧﻼﻓﺖ ﻋﻠﯽ
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺭﺳﻮﻝ ﺻﺤﯿﺢ ﻧﯿﺴﺖ؛ ﺑﻪ ﺩﻻﯾﻞ
ﺯﯾﺮ:
۱- ﺳﺒﺐ ﺍﯾﺮﺍﺩ ﺍﯾﻦ ﺧﻄﺒﻪ ﺩﻓﺎﻉ ﺍﺯ
ﺷﺨﺼﯿﺖ ﻋﻠﯽ ﻭ ﺑﯿﺎﻥ ﻋﻈﻤﺖ ﺍﯾﺸﺎﻥ
ﺩﺭ ﺍﻣﺮ ﺩﯾﻦ، ﻭ ﻋﻠﻮّ ﺭﺗﺒﻪﯼ ﻭﯼ ﺩﺭ
ﺧﺪﻣﺖ ﭘﯿﻐﻤﺒﺮ ﺻﻠﻰٰ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﯿﻪ ﻭﺳﻠﻢ
ﺍﺳﺖ ﻧﻪ ﺗﻨﺼﯿﺺ ﺑﺮ ﺧﻼﻓﺖ، ﺧﻮﺩ
ﺣﻀﺮﺕ ﻋﻠﯽ ﻭ ﺳﺎﯾﺮ ﺻﺤﺎﺑﻪ ﺍﺯ
ﺣﺪﯾﺚ ﻏﺪﯾﺮ ﻫﻤﯿﻦ ﻣﻄﻠﺐ ﺭﺍ ﻓﻬﻤﯿﺪﻩ
ﺍﻧﺪ ﭼﻨﺎﻥﮐﻪ ﺷﺮﺡ ﺁﻥ ﮔﺬﺷﺖ.
۲- ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺻﻠﻰٰ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﯿﻪ ﻭﺳﻠﻢ ﺑﺎ
» ﻓﺎﺀ« ﺗﻌﻘﯿﺐ ﻭﻻﯾﺖ ﻋﻠﯽ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻭﻻﯾﺖ
ﺧﻮﺩ ﻋﻄﻒ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﺎ » ﻓﺎﺀ « ﺗﻌﻘﯿﺐ،
ﺗﺮﺍﺧﯽ ) ﯾﻌﻨﯽ ﻭﻻﯾﺖ ﺣﻀﺮﺕ ﻋﻠﯽ ﺑﻌﺪ
ﺍﺯ ﻭﻓﺎﺕ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺻﻠﯽٰ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﯿﻪ
ﻭﺳﻠﻢ ( ﺛﺎﺑﺖ ﻧﻤﯽﺷﻮﺩ؛ ﭼﻮﻥ ﻣﻌﻨﯽ
ﺣﺮﻑ ﻋﻄﻒ » ﻓﺎﺀ« ﺗﻌﻘﯿﺐ ﺑﺪﻭﻥ
ﺗﺮﺍﺧﯽ ﺍﺳﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ : ﭼﻮﻥ ﻭﻻﯾﺖ
ﭘﯿﻐﻤﺒﺮ ﺑﺮ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﺛﺎﺑﺖ ﺷﺪ، ﭘﺲ
ﺑﺎﯾﺪ ﻭﻻﯾﺖ ﻋﻠﯽ ﺑﻼﻓﺎﺻﻠﻪ ﺩﺭ ﺣﯿﺎﺕ
ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺑﺮ ﺁﻧﺎﻥ ﺛﺎﺑﺖ ﺷﻮﺩ ﺣﺎﻝ ﺁﻥﮐﻪ
ﻫﯿﭻ ﮐﺴﯽ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﻌﺘﻘﺪ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ
ﻭﻻﯾﺖ ﻋﻠﯽ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺣﯿﺎﺕ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ
ﺻﻠﻰٰ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﯿﻪ ﻭﺳﻠﻢ ﻗﺎﺋﻢ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﯾﺎ
ﺩﺭ ﺣﮑﻢ “ﻭﻻﯾﺖ” ﺑﺎ ﺍﻭ ﺷﺮﯾﮏ ﺑﻮﺩﻩ
ﺍﺳﺖ .
ﻭ ﺍﮔﺮ ﻣﻨﻈﻮﺭ ﺍﺛﺒﺎﺕ ﻭﻻﯾﺖ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ
ﻭﻓﺎﺕ ﻣﯽﺑﻮﺩ، ﭘﺲ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ »ﻓَﻬٰﺬﺍ« ،
» ﺛُﻢَّ ﻫٰﺬﺍ « ﻣﯽﻓﺮﻣﻮﺩ !
۳- ﺩﻋﺎﯼ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺻﻠﯽٰ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﯿﻪ ﻭﺳﻠﻢ
ﭘﺲ ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪﯼ ﻓﻮﻕ : » ﺍﻟﻠّٰﻬُﻢَّ ﻭَﺍﻝِ ﻣَﻦْ
ﻭَﺍﻟَﺎﻩُ ﻭَﻋَﺎﺩِ ﻣَﻦْ ﻋَﺎﺩَﺍﻩُ« ؛ ﯾﻌﻨﯽ : ﺧﺪﺍﯾﺎ !
ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ ﻫﺮ ﮐﻪ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ
ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﺩﺷﻤﻦ ﺑﺪﺍﺭ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ
ﺑﺎ ﺍﻭ ﺩﺷﻤﻨﯽ ﻣﯽﮐﻨﺪ. ﺑﻪ ﻭﺿﻮﺡ ﻧﺸﺎﻥ
ﻣﯽﺩﻫﺪ ﮐﻪ ﻣﻨﻈﻮﺭ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺍﺯ » ﻣﻮﻻ«
ﻫﻤﺎﻥ » ﺩﻭﺳﺖ ﻭ ﯾﺎﻭﺭ« ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ .
۴- ﺍﮔﺮ ﻣﻨﻈﻮﺭ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺻﻠﯽٰ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﯿﻪ
ﻭﺳﻠﻢ ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪﯼ: »ﻣَﻦْ ﮐُﻨْﺖُ ﻣَﻮْﻟَﺎﻩُ
ﻓَﻬٰﺬﺍ ﻋَﻠِﯽٌ ﻣَﻮْﻟَﺎﻩُ« ، ﻧﺼﺐ ﺁﻥ ﺟﻨﺎﺏ ﺑﻪ
» ﺍﻣﺎﻣﺖ« ﻭ »ﺟﺎﻧﺸﯿﻨﯽ « ﭘﺲ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ
ﺑﻮﺩ، ﺩﺭ ﺩﻋﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﻣﯽﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺧﺪﺍﯾﺎ !
ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺍﻃﺎﻋﺖ ﻣﯽﮐﻨﺪ،
ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ ﻭ ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ
ﺍﺯ ﺍﻭ ﺍﻃﺎﻋﺖ ﻧﻤﯽﮐﻨﺪ، ﺩﺷﻤﻦ ﺑﺪﺍﺭ .
۵- ﻣﺮﺩﯼ ﺑﻪ ﺣﺴﻦ ﺑﻦ ﺍﻟﺤﺴﯿﻦ ﮔﻔﺖ :
ﺁﯾﺎ ﭘﯿﻐﻤﺒﺮ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﺳﺖ : »ﻣَﻦْ ﮐُﻨْﺖُ
ﻣَﻮْﻟَﺎﻩُ ﻓَﻬٰﺬﺍ ﻋَﻠِﯽٌ ﻣَﻮْﻟَﺎﻩُ« ؟ ﮔﻔﺖ: ﺑﻠﯽ،
ﭘﺲ ﺳﻮﮔﻨﺪ ﯾﺎﺩ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﭘﯿﻐﻤﺒﺮِ
ﺗﺮﺍ، ﻣﺮﺍﺩ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ، ﺳﻠﻄﻨﺖ ﻭ ﺍﻣﺎﺭﺕ
ﺑﻮﺩ، ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻣﺖ ﺭﻭﺷﻦ ﻭ ﻭﺍﺿﺢ
ﻣﯽﮔﺮﺩﺍﻧﯿﺪ؛ ﺯﯾﺮﺍ ﮐﻪ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﻫﯿﭻ
ﻧﯿﮑﻮﺧﻮﺍﻫﯽ ﭼﻮﻥ ﭘﯿﻐﻤﺒﺮ ﺻﻠﻰٰ ﺍﻟﻠﻪ
ﻋﻠﯿﻪ ﻭﺳﻠﻢ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ. ﻭﺍﻟﻠّٰﻪ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﺧﺪﺍﯼ
ﻭ ﺭﺳﻮﻝ، ﻋﻠﯽ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭ
ﻣﯽﮐﺮﺩﻧﺪ، ﭘﺲ ﻋﻠﯽ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺗﺮﮎ
ﻣﯽﮐﺮﺩ، ﺑﯽ ﺁﻥﮐﻪ ﭼﻨﺪﺍﻥ ﺟﻬﺪ ﻧﻤﺎﯾﺪ
ﮐﻪ ﻋﺬﺭﺵ ﺭﺍ ﻧﺰﺩ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﻇﺎﻫﺮ
ﻣﯽﮐﺮﺩ، ﻫﯿﭻ ﺧﻄﺎﯾﯽ ﺑﺰﺭﮒﺗﺮ ﺍﺯ
ﺧﻄﺎﯼ ﻭﯼ ﻧﺒﻮﺩ ! .« )ﺍﻟﻤﻌﺘﻤﺪ (
۶- ﺍﮔﺮ ﻣﻨﻈﻮﺭ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺻﻠﻰٰ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﯿﻪ
ﻭﺳﻠﻢ ﺍﺯ ﻣﻮﻟﻰٰ ﻭﻻﯾﺖ ﻭ ﺧﻼﻓﺖ
ﻣﯽﺑﻮﺩ، ﭘﺲ ﭼﻨﯿﻦ ﻣﯽﻓﺮﻣﻮﺩ : ﻣَﻦْ
ﮐُﻨْﺖُ ﻭَﺍﻟِﯿْﻪِ، ﺛُﻢَّ ﻫٰﺬﺍ ﻋَﻠِﯽٌ ﻭَﺍﻟِﯿْﻪِ !
۷- ﭼﻪ ﻃﻮﺭ ﻣﻤﮑﻦ ﺍﺳﺖ ﻣﺴﺄﻟﻪﯼ ﻣﻬﻢ
ﺍﻣﺎﻣﺖ ﺑﺎ ﻟﻔﻆ »ﻣﻮﻟﻰٰ« ﮐﻪ ﻣﺤﺘﻤﻞ
ﭼﻨﺪ ﻣﻌﻨﺎﺳﺖ ! ﺛﺎﺑﺖ ﮔﺮﺩﺩ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ
ﮐﻪ ﺳﺒﺐ ﺍﯾﺮﺍﺩ ﺁﻥ ﭼﯿﺰﯼ ﻏﯿﺮ ﺍﺯ
ﺍﻣﺎﻣﺖ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﯾﺮﺍﺩ ﺍﯾﻦ
ﺣﺪﯾﺚ ﻫﯿﭻ ﮔﻮﻧﻪ ﺑﺤﺜﯽ ﺑﺮ ﻣﺴﺄﻟﻪﯼ
ﺍﻣﺎﻣﺖ ﺻﻮﺭﺕ ﻧﮕﺮﻓﺘﻪ ﺗﺎ ﻗﺮﯾﻨﻪﺍﯼ ﺑﺮ
ﺁﻥ ﺑﺎﺷﺪ . ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﻋﻘﻞ ﻭ ﺷﺮﻉ ﺑﺎﯾﺪ
ﺍﺻﻮﻝ ﺩﯾﻦ ﺑﺎ ﻧﺺّ ﺻﺮﯾﺢ ﻭ ﻗﻄﻌﯽ
ﺍﻟﺪﻻﻟﺔ ﻗﺮﺁﻥ ﺛﺎﺑﺖ ﺑﺸﻮﺩ .
ﺍﮔﺮ ﻫﺪﻑ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺟﻤﻠﻪ ﺑﯿﺎﻥ ﺍﻣﺎﻣﺖ
ﻋﻠﯽ ﻣﯽﺑﻮﺩ، ﭘﺲ ﭼﻨﯿﻦ ﺍﻣﺮ ﻣﻬﻢ ﻭ
ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﺳﺎﺯﯼ ﻣﯽﺑﺎﯾﺴﺘﯽ ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ
ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻭ ﺩﺭ ﻣﺮﺍﺳﻢ ﺣﺞ ﻭ ﺩﺭ
ﺣﻀﻮﺭ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﯾﮏﺻﺪ ﻫﺰﺍﺭ ﻧﻔﺮ ﺑﻪ
ﻃﻮﺭ ﺻﺮﯾﺢ ﻭ ﺩﺭ ﺧﻄﺒﻪﯼ ﻋﺮﻓﻪ ﺑﯿﺎﻥ
ﻣﯽﺷﺪ، ﭼﻮﻥ ﺩﺭ ﺁﻥﺟﺎ ﻏﯿﺮ ﺍﺯ ﺣﺠﺎﺝ
ﻣﺪﯾﻨﻪ؛ ﺣﺠﺎﺝ ﻣﮑﻪ، ﯾﻤﻦ، ﻧﺠﺪ، ﻃﺎﯾﻒ
ﻭ… ﺣﻀﻮﺭ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﻭ ﺩﺭ ﻣﺤﻞ ﻏﺪﯾﺮ
ﺳﻪ ـ ﭼﻬﺎﺭ ﮐﯿﻠﻮﻣﺘﺮﯼ ﺟﺤﻔﻪ ﮐﻪ ﺩﺭ
۱۸۳ ﮐﯿﻠﻮﻣﺘﺮﯼ ﻣﮑﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺭﺩ، ﺗﻨﻬﺎ
ﺳﺎﮐﻨﺎﻥ ﻣﺪﯾﻨﻪ ﻭ ﻣﻨﺎﻃﻖ ﻫﻢﺟﻮﺍﺭ
ﻫﻤﺮﺍﻩ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺻﻠﯽٰ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﯿﻪ ﻭﺳﻠﻢ
ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﻣﮑﯿﺎﻥ ﺩﺭ ﻣﮑﻪ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ
ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺳﺎﯾﺮ ﻣﻨﺎﻃﻖ، ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ
ﺑﻪ ﻣﺤﻞﻫﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﻣﺴﺄﻟﻪﯼ
ﺟﺎﻧﺸﯿﻨﯽ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺻﻠﻰٰ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﯿﻪ
ﻭﺳﻠﻢ ﮐﻤﺘﺮ ﺍﺯ ﺗﻌﯿﯿﻦ ﺭﻫﺒﺮ ﻭ ﺭﺋﯿﺲ
ﺟﻤﻬﻮﺭ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻣﺴﯿﺮ ﺳﻔﺮ ﺑﺎ
ﻧﻄﻖ ﻣﺒﻬﻢ ﻭ ﺳﺮﺑﺴﺘﻪ ﺗﻌﯿﯿﻦ ﺷﻮﺩ !
۹- ﺍﮔﺮ ﻣﻨﻈﻮﺭ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺻﻠﯽٰ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﯿﻪ
ﻭﺳﻠﻢ ﺍﺯ ﺣﺪﯾﺚ ﻏﺪﯾﺮ ﺧﻢ، ﻧﺼﺐ ﻋﻠﯽ
ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ ﺑﻪ ﺍﻣﺎﻣﺖ ﻭ ﺟﺎﻧﺸﯿﻨﯽ
ﭘﺲ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﺑﻮﺩ، ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻭﺍﻗﻌﻪﯼ ﻏﺪﯾﺮ
ﺧﻢ ﺩﺭ ﻣﺪﯾﻨﻪ ﻧﯿﺰ ﺣﺪﺍﻗﻞ ﯾﮏﺑﺎﺭ ﺑﻪ
ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻣﯽﮐﺮﺩ ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ
ﻣﻮﺭﺩ ﺗﺎﮐﯿﺪ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﯽﺩﺍﺩ .
۱۰- ﺍﺯ ﺧﻄﺒﺎﺕ ﻣﺘﻌﺪﺩ ﺣﻀﺮﺕ ﻋﻠﯽ
ﺭﺿﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻨﻪ ﺩﺭ ﻧﻬﺞ ﺍﻟﺒﻼﻏﺔ ﺑﻪ
ﺻﺮﺍﺣﺖ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﮐﻪ ﺍﯾﺸﺎﻥ
ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺧﻠﯿﻔﻪﯼ ﺑﻼﻓﺼﻞ ﻭ ﻣﺘﻌﯿﻦ ﺍﺯ
ﺟﺎﻧﺐ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻰٰ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﯿﻪ
ﻭﺳﻠﻢ ﻧﻤﯽﺩﺍﻧﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﺍﺳﺘﻨﺎﺩ
ﺍﺯ ﺣﺪﯾﺚ ﺑﺎﻻ ﺩﺭ ﺧﻄﺒﻪﯼ ﺷﻤﺎﺭﻩﯼ
» ۱۹۶« ﻣﯽﻓﺮﻣﺎﯾﻨﺪ : » ﻭَﺍﻟﻠّٰﻪُ ﻣَﺎ ﮐَﺎﻧَﺖْ ﻟِﯽ
ﻓِﯽ ﺍﻟْﺨِﻠَﺎﻓَﺔِ ﺭَﻏْﺒَﺔٌ، ﻭَ ﻟَﺎ ﻓِﯽ ﺍﻟْﻮِﻟَﺎﯾَﺔِ
ﺇِﺭْﺑَﺔٌ، ﻭَ ﻟـﮑِﻨَّﮑُﻢْ ﺩَﻋَﻮْﺗُﻤُﻮْﻧِﯽ ﺇِﻟَﯿْﻬِﻤَﺎ، ﻭَ
ﺣَﻤَﻠْﺘُﻤُﻮﻧِﯽ ﻋَﻠَﯿْﻬَﺎ« ؛ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺳﻮﮔﻨﺪ ﻣﻦ
ﻧﻪ ﺑﻪ ﺧﻼﻓﺖ ﺭﻏﺒﺘﯽ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﻧﻪ ﺩﺭ
ﻭﻻﯾﺖ ﺍﺷﺘﻬﺎﯾﯽ؛ ﻭﻟﯽ ﺷﻤﺎ ﻣﺮﺍ ﺑﻪﺳﻮﯼ
ﺁﻥ ﺩﻋﻮﺕ ﮐﺮﺩﯾﺪ ﻭ ﻣﺮﺍ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻭﺍﺩﺍﺭ
ﮐﺮﺩﯾﺪ .
ﻭ ﺩﺭ ﺧﻄﺒﻪﯼ ﺷﻤﺎﺭﻩﯼ » ۹۱« ﺁﻣﺪﻩ
ﺍﺳﺖ : ﻭ ﻣِﻦ ﮐﻼﻡ ﻟﻪ ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻟﻤﺎ
ﺃﺭﺍﺩﻩ ﺍﻟﻨﺎﺱ ﻋﻠﻰٰ ﺍﻟﺒﯿﻌﺔ ﺑﻌﺪ ﻗﺘﻞ
ﻋﺜﻤﺎﻥ ﺭﺿﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻨﻪ : » ﺩَﻋُﻮﻧِﯽ
ﻭَﺍﻟْﺘَﻤِﺴُﻮﺍ ﻏَﯿْﺮِﯼ … ﻭَ ﺍﻋْﻠَﻤُﻮْﺍ ﺃَﻧِّﯽ ﺇِﻥْ
ﺃَﺟَﺒْﺘُﮑُﻢ ﺭَﮐِﺒْﺖُ ﺑِﮑُﻢْ ﻣَﺎ ﺃَﻋْﻠَﻢُ ﻭَ ﻟَﻢْ ﺃَﺻْﻎُ
ﺇِﻟَﻰ ﻗَﻮْﻝِ ﺍﻟْﻘَﺎﺋِﻞِ ﻭَ ﻋَﺘْﺐِ ﺍﻟْﻌَﺎﺗِﺐِ، ﻭَ ﺇِﻥْ
ﺗَﺮَﮐْﺘُﻤُﻮْﻧِﯽ ﻓَﺄَﻧَﺎْ ﮐَﺄَﺣَﺪِﮐُﻢْ ﻭَ ﻟَﻌَﻠِّﯽ
ﺃَﺳْﻤَﻌُﮑُﻢْ ﻭَ ﺃَﻃْﻮَﻋُﮑُﻢْ ﻟِﻤَﻦْ ﻭَﻟَّﯿْﺘُﻤُﻮْﻩُ
ﺃَﻣْﺮَﮐُﻢْ، ﻭَ ﺃَﻧَﺎْ ﻟَﮑُﻢْ ﻭَﺯِﯾْﺮﺍً ﺧَﯿْﺮٌ ﻟَﮑُﻢْ ﻣِﻨِّﯽ
ﺃَﻣِﯿْﺮﺍً «. ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻋﺜﻤﺎﻥ
ﺧﻮﺍﺳﺘﻨﺪ ﺑﺎ ﻋﻠﯽ ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ ﺑﯿﻌﺖ
ﮐﻨﻨﺪ، ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﻣﺮﺍ ﺭﻫﺎ ﮐﻨﯿﺪ ﻭ ﺩﯾﮕﺮﯼ
ﺭﺍ ﺟﺴﺘﺠﻮ ﮐﻨﯿﺪ … ﺑﺪﺍﻧﯿﺪ ﺍﮔﺮ ﻣﻦ
ﺧﻮﺍﺳﺘﻪﯼ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺍﺟﺎﺑﺖ ﮐﻨﻢ، ﻃﺒﻖ
ﻋﻠﻢ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﺣﮑﻮﻣﺖ ﻣﯽﮐﻨﻢ ﻭ
ﺑﻪ ﮔﻔﺘﻪﯼ ﮔﻮﯾﻨﺪﻩ ﻭ ﺳﺮﺯﻧﺶ ﮐﻨﻨﺪﻩ،
ﮔﻮﺵ ﻧﻤﯽﺩﻫﻢ؛ ﻭ ﺍﮔﺮ ﻣﺮﺍ ﺭﻫﺎ ﮐﻨﯿﺪ،
ﭘﺲ ﻣﻦ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﻫﺴﺘﻢ . ﻭ
ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻋﻠﯽ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺷﻤﺎ ﺍﻭ
ﺭﺍ ﻣﺘﻮﻟّﯽ ﺍﻣﺮ ﺧﻼﻓﺖ ﻗﺮﺍﺭ ﺑﺪﻫﯿﺪ،
ﺷﻨﻮﻧﺪﻩﺗﺮ ﻭ ﻓﺮﻣﺎﻥﺑﺮﺩﺍﺭﺗﺮ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ
ﻭ ﻣﻦ ﺍﮔﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻤﺎ ﻭﺯﯾﺮ ﺑﺎﺷﻢ، ﺑِﻪ ﺍﺯ
ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﻣﯿﺮ ﺑﺎﺷﻢ .
ﻭ ﺩﺭ ﺧﻄﺒﻪﯼ ﺷﻤﺎﺭﻩﯼ » ۵« ﺁﻣﺪﻩ : ﻭ
ﻣﻦ ﮐﻼﻡ ﻟﻪ ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻟﻤﺎ ﻗﺒﺾ
ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠّﻪ ﺻﻠﻰٰ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﯿﻪ ﻭﺳﻠﻢ ﻭ
ﺧﺎﻃﺒﻪ ﺍﻟﻌﺒﺎﺱ ﻭ ﺃﺑﻮﺳﻔﯿﺎﻥ …؛ ﺍﺯ
ﺳﺨﻨﺎﻥ ﺁﻥﺣﻀﺮﺕ ﺍﺳﺖ ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ
ﭘﯿﻐﻤﺒﺮ ﺧﺪﺍﯼ ﺍﺯ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﻓﺖ، ﻋﺒﺎﺱ ﻭ
ﺍﺑﻮﺳﻔﯿﺎﻥ ﺧﻄﺎﺏ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ
ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺑﺪﻫﺪ، ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻭ ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﯿﻌﺖ
ﺑﮕﯿﺮﻧﺪ، ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ : ﻣﺮﺩﻡ ! ﺷﻤﺎ ﺍﻣﻮﺍﺝ
ﺁﺷﻮﺏ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻃﺮﯾﻖ ﮐﺸﺘﯽﻫﺎﯼ ﻧﺠﺎﺕ
ﺑﺸﮕﺎﻓﯿﺪ! ﻭ ﻗﺪﻡ ﺍﺯ ﺭﺍﻩ ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ
ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻧﻬﺎﺩﻩ ﺑﺮ ﻣﻨﺰﻝ ﺳﻼﻣﺖ ﺭﺍﻩ
ﺑﺮﺩﺍﺭﯾﺪ . ﺗﺎﺝﻫﺎﯼ ﻣﻔﺎﺧﺮﺕ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺳﺮ ﺑﺮ
ﺯﻣﯿﻦ ﻧﻬﯿﺪ ) ﯾﻌﻨﯽ : ﺧﻼﻓﺖ ﺍﺑﻮﺑﮑﺮ ﺭﺍ
ﺑﭙﺬﯾﺮﯾﺪ ﻭ ﺑﺮ ﺍﻭ ﻓﺨﺮ ﻧﮑﻨﯿﺪ ﺑﻪ ﺍﯾﻦﮐﻪ
ﺍﻭ ﺗﯿﻤﯽ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺷﻤﺎ ﺍﺯ ﺑﻨﯽﻫﺎﺷﻢ
ﻫﺴﺘﯿﺪ .( ﻭ ﺍﯾﻦ ) ﺍﻣﺮ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﺍﺯ
ﻣﺮﺩﻡ ﺑﯿﻌﺖ ﺑﺨﻮﺍﻫﯿﺪ ( ، ﺑﻪ ﻣﻨﺰﻟﻪﯼ
ﺁﺷﺎﻣﯿﺪﻥ ﺁﺏ ﮔﻨﺪﯾﺪﻩ ﻭ ﺑﺪﺑﻮ، ﻭ
ﺧﻮﺭﺩﻥ ﻟﻘﻤﻪﺍﯾﺴﺖ ﮔﻠﻮﮔﯿﺮ ! ﻭ ﺁﻥ ﮐﺴﯽ
ﮐﻪ ﻣﯿﻮﻩﯼ ﻧﺎﺭﺱ ﺭﺍ ﻧﺎﺑﻬﻨﮕﺎﻡ ﺍﺯ ﺩﺭﺧﺖ
ﺑﭽﯿﻨﺪ، ﻣﺎﻧﻨﺪ ﮐﺴﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺯﻣﯿﻦ
ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺯﺭﺍﻋﺖ ﮐﻨﺪ ) ﯾﻌﻨﯽ : ﻫﻨﻮﺯ ﻭﻗﺖ
ﺧﻼﻓﺖ ﻣﻦ ﻧﯿﺴﺖ .(
ﻧﻮﯾﺴﻨﺪﻩ: ﻋﺒﺪﺍﻟﺤﮑﯿﻢ ﺳﯿﺪﺯﺍﺩﻩ
ﻣﻨﺒﻊ : ﺳﻨﺖ ﺁﻧﻼﯾﻦ

+ نوشته شده در یک شنبه 5 آبان 1392برچسب:,ساعت 19:42 توسط احمد |
مطالب پيشين
» this is
» خبرعجیببببب
» خبر عجیببببب
» خبرعجیببببب
» خبر عجیببببب
» بارش خون از آسمان واقعی
» ملکه زیبایی عرب از رونالدو خواستگاری کرد
» رونالدو
» علاقه رونالدو به قرآن
» خبرآمدن آدم فضایی هابه پایتخت
» سقوط آدم فضایی ها
» باردارشدن یک زن توسط آدم فضایی ها
» مثلث مرگ
» :-(
» لامارتین..
» ♡+♥
» اگرروزی.......
» انیشتین
» خخخخخخخخخ
» خداااااا


موضوعات
طنز
پند های ناب
خداشناسی
مقاله زیبا
سخنرانی
زندگی نامه بزرگان
جملات ادبی
عشق
انترنت فایده وضررهایش
ضدحال
متن های عجیب
سخن بزرگان
ارکان دین
دانسنیهای علمی
دانسنیهای علمی
ارکان دین
سخن بزرگان
غدیر ازنظراهل سنت
اعجاز قرآن
گفته های غیرمسلمان درموردپیامبر
جملات حکیمانه
راز مثلث برمودا
وجود آدم فضایی ها واقعی
خبرهای مسلمان شدن رونالدو
بارش خون از آسمان واقعی
اخبار عجیب
پيوندها


خرید عینک داستان یه دینتو جی پی اس موتور جی پی اس مخفی خودرو

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان NOLOVE و آدرس nolove111.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





فال حافظ

جوک و اس ام اس

قالب های نازترین

زیباترین سایت ایرانی

جدید ترین سایت عکس

نازترین عکسهای ایرانی

پيوندهاي روزانه

ساختن وبلاگ
شماره پیمان کارها
حمل ته لنجی با ضمانت از دبی
خرید از چین
قلاده اموزشی ضد پارس سگ
الوقلیون

 

فال حافظ

جوک و اس ام اس

قالب های نازترین

زیباترین سایت ایرانی

جدید ترین سایت عکس

نازترین عکسهای ایرانی

طراح قالب

Power By:LoxBlog.Com & NazTarin.Com